سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش برای کسی که بدان عمل می کند، مایه رشد است . [امام علی علیه السلام]
پرسش مهر8
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 79514
بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 3
..... درباره خودم ......
پرسش مهر8


...... لوگوی خودم ......
پرسش مهر8
.... پیوندهای روزانه....
پرسش مهر8 [83]
پرسش مهر8 [86]
اتحاد ملی [23]
پرسش مهر8 [52]
کدآهنگ [88]
[آرشیو(5)]


... فهرست موضوعی یادداشت ها...
طبس نگین کویر[16] .
........ بایگانی.......
تقسیمات کشوری
آداب ورسوم
سیمای طبیعی شهر طبس
شکست آمریکا
زمستان 1386

......حضور و غیاب ......
یــــاهـو
...... دوستان من ......
فاطمه عزیزم
مهری عزیزم
مهساجون

...... لوگوی دوستان من ......


....... اشتراک.......
 
......آوای آشنا......


جستجو




  • تقسیمات کشوری شهرستان طبس

  • نویسنده : :: 86/12/17:: 11:8 صبح

    بخشها، دهستانها و شهرها

    شهرستان طبس مشتمل بر سه بخش مرکزی، دیهوک و دستگردان می باشد. بخش مرکزی به چهار دهستان، و بخشهای دیهوک و دستگردان، هرکدام به دو دهستان تقسیم می شوند. طبس، بزرگترین شهرستان ایران، و مساحت آن 55344.5 کیلومتر مربع است. مساحت هر بخش و دهستانهای زیرمجموعه آن به شرح جدول زیر می باشد:
    بخش مساحت بخش

    Km2

    دهستان مساحت دهستان

    Km2

    مرکز دهستان نقطه شهری
    مرکزی 22103.4 پیرحاجات 5656.9 حلوان طبس
    گلشن 680.0 دشتغران
    منتظریه 9442.8 جوخواه 
    نخلستان 6323.7 کریت
    دیهوک  23012.4 دیهوک  8497.1 دیهوک  دیهوک 
    کویر 14515.3 زنوغان
    دستگردان 10228.7 دستگردان 3707.5 عشق آباد عشق آباد
    کوه یخاب 6521.2 تپه طاق

     
     

    نظرات شما ()

  • شرحی در خصوص آداب و. رسوم

  • نویسنده : :: 86/12/17:: 11:7 صبح

    یکی از شاخصهای فرهنگی هر منطقه، آداب و رسوم، و رفتار اجتماعی مردم آن منطقه است. مراسم گوناگونی که در روزهای خاص احرا می شود، نشاندهنده اعتقادات و باورهای مردم می باشد.

     

         مردم طبس نیز همچون دیگر هموطنان خود، بر اساس باورهای ملی و مذهبی خویش، در مقاطع مختلف سال، مراسم خاصی دارند. از جمله رسوم فراگیر در شهرستان طبس، موارد زیر را برگزیده ایم که شرح مختصری در باره هرکدام، تقدیم می شود.

    عاشورا

     

    مردم طبس که همگی شیعه اثنی عشری هستند، ارادت خاص به ائمه اطهار و بویژه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) دارند و همه ساله مراسم عزاداری آن حضرت را با جلال و شکوه خاص، از چند روز قبل از محرم، شروع و تا دوازدهم محرم ادامه می دهند. اوج مراسم عزاداری امام حسین (ع) در ظهر روز دهم محرم می باشد که مردم طبس و روستاهای اطراف با ابراز پرشورترین و پاک ترین احساسات خود، در ماتم سرور و سالار شهیدان و هفتاد و دو تن یاران باوفایشان، بر سر و سینه می زنند.

     

     

     

     

    مردم عزادار که از روزها قبل، با پوشیدن لباس سیاه به استقبال عزای سومین امام خود می روند، در روز عاشورا با تزیین تابوت واره ای مشهور به نخل، و بر دوش گرفتن و حمل آن، یاد شهدای کربلا را زنده نگه می دارند.

     

     

     

     

    در شهر طبس دو نخل، یکی در حسینیه میارزه (وابسته به سادات میارزه طبس) و دیگری در هیات فاطمی در پایین محله، تزیین و بعد از نماز ظهر عاشورا به ترتیب در شهر گردانده می شود. علاوه بر مردم و دستجات سینه زن و زنجیر زن، دو گروه عمده نیز نخلها را همراهی می کنند. گروه اول سادات هستند که اسب سیاهی را (به عنوان نماد ذوالجناح) در میان گرفته پیشاپیش عزاداران حرکت می کنند و گروه دوم کفن پوشانی که همراه با اسب سفید خود پشت سر سادات در حرکت هستند.

     

     

     

     

    سایر عزاداران که نخل را بر دوش می کشند، متعاقب این دو گروه و بر سر و سینه زنان در عزای امام سوم شیعیان جهان نوحه سرایی می کنند.

     

     

    آخر صفر (علم گردان)

    در آخرین شب ماه صفر، مردم طبس، با انجام مراسمی در میدان مرکزی شهر، با ماههای محرم و صفر خداحافظی می کنند. مراسم بدین قرار است که پس از انجام عزاداری شام غریبان امام رضا (ع)، هیئات مذهبی به صورت دایره می ایستند و علمها و پرچمهای عزاداری حضرت امام حسین (ع) را در داخل این دایره بزرگ می گردانند و نوحه ای با مطلع «الوداع، الوداع، ای دو ماه عزا» می خوانند.

     

    پس از آن نیز نوحه دیگری با مطلع «العجل بقیت الله» خوانده می شود که در آن سلامتی و فرج امام زمان و حل مشکلات مسلمانان از خداوند درخواست می شود.

     

     

     سحر ماه رمضان

     

    در گذشته های بسیار دور طبل زنی (نقاره) در ماه مبارک رمضان جهت آگاه نمودن مردم از زمان بخصوص اوقات سحر (بدلیل نبودن ساعت) در این شهرستان رایج بوده و انجام این امر جزو یکی از نیات خیر واقف «محمد باقرخان عماد الملک» می باشد. صدای پرطنین طبل که ‌با ترتیبی موزون و دلنشین خاطره ‌نقاره‌زنی بارگاه امام هشتم علی بن موسی الرضا(ع) را در یادها زنده می‌کند، قرن‌ها است که مومنین این خطه از ایران زمین را سحرگاهان ماه مبارک رمضان در دل کویر بیدار می‌کند. مردم طبس در ماه مبارک رمضان، طبق سنتی دیرین با صدای روح بخش طبل برای عبادت و خوردن سحری از خواب بیدار می‌شوند. نواختن طبل گرچه سکوت رمز آلود شب‌های کویر را می‌شکند ولی مکملی سحرآمیز برای مناجات و ادعیه‌هایی است که از مناره مساجد، تکایا و حسینیه‌های طبس در سحرگاه روزهای ماه ضیافت الله فراگیر می‌شود.

     

     

     

     

     

    و اکنون، در روزگاری که زنگ انواع ساعت ها، تلفن‌های همراه و زمان سنج تلویزیون‌ها برای بیدار کردن مردم با هم رقابت می‌کنند در طبس، هنوز طبل نوازان، منادیان بی‌رقیب سحرخیزان هستند. آلات و وسایل نقاره زنی شامل پنج قطعه ظرف استوانه ای متشکل از تعداد 3 عدد کاسه بنام چاشنی و سه ظرف استوانه ای شکل به نامهای «سرنواز» «بردست» و «نقره» اکثرا مخلوطی از آلیاژهای فلزی (مس نقره و غیره) ساخته شده است که با استفاده از پوست گاو برروی ظروف فوق طبل ها را آماده میگردند.

     

     

     

     

     

    در قدیم که ساعت وجود نداشته برای تشخیص زمان طبل زنی در ماه مبارک یک ظرف استوانه ای مسی کنده کاری شده بنام فنجان وجود داشته که با استفاده از آن زمان (ساعت) تعیین می شد. به این ترتیب که ظرف فوق را پر از آب کرده کاسه کوچک دیگری که دارای یک سوراخ در ته آن بوده برروی ظرف استوانه ای فوق قرار می داده اند. کاسه یاد شده دقیقا ظرف مدت یکساعت پر از آب می شده و به این ترتیب زمان مشخص می شده است . البته در زمان حال از این ظرف استفاده نمی شود.

     

     

     

     

    نحوه و زمان زدن طبل: این کار در سه نوبت به ترتیب سه ساعت، دو ساعت و یک ساعت مانده به اذان صبح انجام می شود و صدای طبل‌ها تا شعاع پنج کیلومتری شهر را فرا می‌گیرد. این سه نوبت به «طبل اول»، «طبل دوم» و «طبل سوم» مشهور می باشد.

     

     

     

    نوبت اول آماده باش، نوبت دوم بیدار باش و نوبت سوم نزدیک شدن وقت اذان صبح را به‌ مردم گوشزد می‌کند. 

     

     

    در پایان نواخت نوبت اول، تنها یک ضربه روی طبل زده و در پایان نواخت نوبت‌های دوم و سوم به ترتیب دو و سه ضربه نواخته می‌شود، و بدین ترتیب مردم متوجه می‌شوند کدام نوبت از مراحل طبل زنی است.

     

     

     

     

    این امر توسط چهار نفر از افرادیکه سالها به این امر خیر پیشقدم بوده و بعضا به طور موروثی از اجداد خود مهارت کسب کرده اند انجام میگردد.

     

     

     

     

    یکی از طبل نوازان طبس می گوید: بیش از ? ??? سال است که هر روز سحر، طبل می‌نوازم، به کارم عشق می‌ورزم و از آن راضی هستم.

     

     

     

     

     

    حاج حسن عاشوری می افزاید: حدود ? ????سال این سنت حسنه در خانواده ما در طبس رایج است و پیش تر پدران ما این کار را انجام می‌دادند و حالا به من ارث رسیده است.

     

     

     

     

     

    مکان به صدا درآمدن طبلها در ماه مبارک رمضان قبل از زلزله سال 57 در بالای کاروانسرا واقع در میدان امام و در حال حاضر در بالای ساختمان حسینیه واقف انجام میگردد.

     

     

     

     

    علت پا برجا ماندن و ادامه این سنت حسنه این است که انجام این امر جز یکی از نیات خیر واقف می باشد که تاریخ وقف آن سنه 1300 هجری قمری است. در آخرین لحظات ماه مبارک رمضان همزمان با رویت حلول ماه شوال و اعلام رسمی از طریق مراجع به عنوان عید سعید فطر بلافاصله طبلها باشکوه بیشتری با عنوان شادیانه زده می شود که با استقبال عده کثیری از مردم قرار می گیرد.

    مطلب فوق با مقداری تغییرات از روزنامه جمهوری اسلامی - 24 مهر 85  نقل گردید.

     

     

    صحرا گردش 

    هوای طبس، با توجه به خصوصیات خاص خود، در پایان بهمن ماه، رو به گرمی می گذارد.

    مردم طبس به ماه اسفند، «ماه نوروز» (Mahnovrooz) نیز می گویند. معمولا در اول اسفند ماه، گلها و گیاهان مختلف سر از خاک بیرون آورده و منظره زیبایی را در کشتزارهای طبس به تصویر می کشند. خصوصا مزارع باقلا، با بوته های مدور و گلهای زیبای خود، در حالی که در دیگر نقاط کشور هنوز از سبزی خبری نیست، چشم هر بیننده ای را خیره می سازد. مردم طبس، طبق یک رسم دیرینه، در روز اول اسفند، برای تفریح و گردش به کشتزارهای اطراف شهر رفته، ضمن خوردن آجیل و تنقلات، از روی بوته های زیبای باقلا می پرند و شعری بدین مضمون می خوانند:

     

    «سیاه سیاه بقلی       سفید سیاه بقلی»

    «غم به تو دادم بقلی       شادیت به ما ده بقلی»

     

     

    Siah siah-e baghli          Sefid siah-e baghli

     

     

     

    Gham be to dadom baghli      Shadit be ma de baghli

    و اعتقاد دارند که ناراحتی و غم و غصه از وجودشان می رود و همچون بوته های باقلا شاداب و سرسبز می شوند.

     

     

    نامگذاری نوزاد (بچه بچه)

     

    تولد نوزاد در بین همه اقوام ایرانی، همواره با شادی و شعف همراه بوده است. اهالی طبس نیز از این قاعده مستثنی نیستند. معمولا خانواده های طبسی با تولد هر نوزاد در بین اقوام و خویشان خود، به دیدار خانواده او شتافته و تولد کوچولو را تبریک می گویند.

    ضمنا در ششمین شب تولد نوزاد، همه اقوام و بستگان به منزل خانواده بچه دعوت شده، که هدایایی نیز با خود برای نوزاد می برند. در این شب همچنین، طی مراسمی ابتدا بزرگترین فرد فامیل، در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپ وی اقامه می گوید و به اصطلاح او را مسلمان می کند. سپس بچه را روی دست، تکان داده شعری بدین مضمون می خواند:

    بچه بچه      ما ر بچه      خدا نگهدار بچه     

    الله و محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین یار بچه   

    (  Becha becha       ma re becha      khoda negahdar-e becha  )

     

    (  Allah-o mohammad-o ali vo fatema vo hasan-o hasain yar-e becha  )

     و رو به طرف نفر بغل دست خود کرده می گوید:

    بشگیر بچه              ( Beshgir becha )

    آن فرد نیز می گوید:

    بشده بچه            ( Beshde becha )

    و بچه را می گیرد و شعر فوق را خوانده، همان کار را تکرار می کند تا اینکه بچه همه اتاق را دور زده و به دست همه برسد. همه افراد با گرفتن بچه شعر مذکور را می خوانند. در خاتمه که مجددا بچه به دست بزرگتر فامیل میرسد، او نامی را از بین نامهای پیشنهادی افراد فامیل انتخاب و بر روی بچه می گذارد و یا اینکه نامهای پیشنهادی را در بین صفحات قرآن گذاشته و به صورت تصادفی یک صفحه را باز می کنند. هر نامی که از لای قرآن بیرون آمد، همان را برای کودک انتخاب می کنند.


    نظرات شما ()

  • سیمای طبیعی شهرستان طبس

  • نویسنده : :: 86/12/17:: 11:5 صبح

     

    شهرستان طبس با حدود 55000 کیلومتر مربع وسعت دارای طبیعت زیبا و مثال زدنی است. چشم انداز های به یاد ماندنی، به لحاظ وجود چشمه های آب گرم و سرد همانند حمام مرتضی علی، چشمه جوشان دیک رستم، قلعه مک شور، طاق شاه عباس، تپه های شنی، دره های عمیق کوهستانی و تنوع گیاهی و آب و هوایی از خصوصیات آن می باشد.
    زیستگاههای حیات وحش طبس نیز دارای تنوع زیستی جالب و زیبایی است. پستاندارانی چون یوزپلنگ، پلنگ، جبیر، قوچ و میش، کل و بز، کاراکال، گربه وحشی، شاه روباه، روباه معمولی، روباه شنی، و پرندگان با ارزشی همچون هوبره، انواع کوکر، زاغ بور کویری، و سایر پرندگان چون کبک و تیهو، غراب، زاغ نوک قرمز، هدهد، چکاوک هدهدی، چکاوک کاکلی، انواع جغد، عقابها، کرکس، دال، و خزندگانی چون مارهای جعفری، تیرمار، شترمار، افعی، افعی شاخدار، بزمچه ها و انواع مارمولکها و جوندگانی مانند موشها و تشی ها و حشره خوارانی چون خارپشت و خفاش در حال زیست هستند.

    بزرگترین پناهگاه حیات وحش کشور

    پناهگاه حیات وحش نای بندان با وسعت 1500000 هکتار با تنوع توپوگرافی کوهستانی، دشتی، شنی، تپه ماهوری کویری و تنوع آبی با شورترین و شیرین ترین چشمه ها، تنوع ارتفاعی از 680 متر تا 3009 متر از سطح دریا و نیز تنوع آب و هوایی یعنی وجود گرمترین نقطه در جنوب شرقی کوه نای بند (دیگ رستم) و سردترین نقطه در شمال شرقی کوه نای بند (علی آباد) بزرگترین پناهگاه حیات وحش کشور است که می تواند با اتصال این پناهگاه به مناطق دره انجیر و بافق ایجاد بزرگترین پارک ملی کشور در استان یزد با امکانات لازم تحقق یابد.
    تنوع جانوری پناهگاه حیات وحش نای بندان با وجود پستاندارانی چون یوزپلنگ، جبیر، کل و بز، قوچ و میش، و کفتار، کاراکال، شاه روباه، روباه معمولی، روباه شنی، و پرندگان چون هوبره، کوکر، زاغ بور کویری، کبک و تیهو، چکاوک هدهدی، چکاوک کاکلی، انواع عقابها، شاهین، و خزندگانی چون مارهای جعفری، تیرمار، افعی، افعی شاخدار، بزمچه ها و مارمولکها و بزمچه ها و جوندگانی مانند موشها و جوجه تیغی بسیار جالب و درخور توجه است. درختان سردسیری همچون بنه، بادامشک، انجیر کوهی، و درختان گرمسیری همچون پرتقال و لیمو و خرما در محدوده پناهگاه از تنوع گیاهی آن سخن می گوید.

    قیچ، کاروان کش، تنگس، تاغ و گز درمنه و انواع شور و آویشن، ریواس، آنغوزه، کلپوره، زیره از گیاهان دیگر این پناهگاه می باشند.


    نظرات شما ()

  • باغ گلشن

  • نویسنده : :: 86/12/17:: 11:5 صبح

     

        برداشت توصیفی تاریخی باغ گلشن، تا حدودی انسان امروز را قادر می سازد تا گذشته را درک نماید. باغ گلشن یکی از دو عنصر اصلی شهر طبس می باشد و عنصر دیگر، ارگ است که در طرف دیگر شهر قرار دارد. ساختمان سردر و دیوارهای زیبا و تاریخی آن که بازگوکننده سلیقه های گذشتگان بوده بر اثر زلزله سال 1357 از بین رفته و تنها طبیعت سبز باغ، از ایام گذشته سخن می گوید، طبیعتی مشتمل بر 2000 نفر خرما، 2500 اصله مرکبات، 500 اصله انار و سایر ارقام مختلف گیاهان.

        معمار اولیه باغ، طبیعت سبز آن را با توجه به نوع درختان، به صورت شطرنجی طراحی وکشت کرده است. باغ گلشن یکی از باغهای نادر ایران است که آب جاری دائمی در آن جریان دارد. در این باغ گونه های مختلف گیاهان سازگار با اقلیمهای متفاوت آب و هوایی وجود دارد. مانند درخت چنار که خاص مناطق سردسیر است در کنار خرما که فقط در گرمسیری رشد می کند.

        باغ گلشن که ساختمان در ورودی آن در زلزله سال ?? تخریب شد، امروزه نیز به عنوان تفرجگاه اصلی مردم طبس و مسافرین خسته از طی طریق در کویر خشک اطراف شهر، بشمار می رود.

        به نوشته آقای یعقوب دانشدوست در جلد اول کتاب «طبس، شهری که بود»، آن طور که مدارک موجود نشان می دهد، باغ گلشن طبس به وسیله امیر حسن خان، سومین حاکم طبس، از سلسله خوانینی که به وسیله نادرشاه به حکومت طبس منصوب شدند ساخته شده است.

        در وقفنامه ای که در سال ???? هـ ق تهیه شده است، میرحسن خان، این باغ و املاک زیادی را وقف اولاد و امور خیریه نموده است ...

        میرزا خانلرخان اعتصام الملک که در تاریخ 1294 ق-ه از طبس بازدید کرده موضوع ساختن باغ به وسیله میرحسن خان را ذکر نموده است،...

        سایر جهانگردانی هم که از طبس دیدن کرده اند مانند: سون هدین (سوئدی در سال ????) و خانم آندره گدار (فرانسوی) باغ گلشن را توصیف و از «درختان خرما و مرکبات»، «سایه خنک نخلها»، «نغمه زیبای آب روان جویها»، «چمنهای میان دو جوی»، «زمزمه باد در میان درختان» و «فواره های متعدد که آب را مانند تحفه ای به آسمان می فرستند»، در آن باغ سخن رانده اند.


    نظرات شما ()

  • سد کریت

  • نویسنده : :: 86/12/17:: 11:4 صبح

    بزرگترین دستاورد سد سازان ایــرانی

    و شگفت آورترین دست آورد بشر در قرون وسطی

     

    بند کریت درسال 1379 به شماره 3523 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است . از تاریخ ساختمان این بند اطلاعاتی در دست نیست و بخشی از طاق آجری آن که در پایین بند وجود دارد در ناحیه تیزه از بین رقته در نتیجه طرح کامل آن محو شده است. در کتاب های تاریخی روایات مختلفی در خصوص قدمت بند کریت نقل شده است. از جمله هانری گویلو این بنا را به دوره مغول نسبت داده است. همچنین در کتاب آب و آبیاری در ایران و نگرشی بر سد های ایران سابقه این بند را 400 سال قبل نوشته اند. بنا به گفته اهالی بومی منطقه طبس، این بند 700 سال قدمت دارد. اما روایت مستند حکایت از تعمیر این بند در اواسط قرن پنجم هجری دارد. به طور کلی با توجه به تنوع مصالح به کار رفته و ساختار کلی بنا که در مرحله تعمیر بر روی آن انجام گرفته، می توان استنباط کرد که بند کریت متعلق به چند دوره زمانی مختلف است. ارتفاع قسمت بیرونی بند از کف رودخانه 52 متر و عمق حوضچه آبگیر 20 متر و طول آن در قسمت تاج 52 متر است. این سد در چهار مرحله احداث شده و ضخامت تاج آن تنها 1/2 متر می باشد. سد کریت فاقد سرریز بوده و برآورد میشود که بیش از هزار روگذری سیلاب را تجربه نموده است.

    در بدنه بند دریچه و مجرایی بر انتقال آب به پشت بند وجود داشته و سورا خ های متعددی در ارتفاع بند وجوددارد که اندازه های دقیق و متناسبی دارد . این سوراخ ها به نام قفل خوانده می شود.
    حدود 150 سال قبل 4 متر به ارتفاع بند افزوده شده این افزایش باعث جلوگیری از متروکه شدن این بند شده بود. یکی از ویژگی های منحصر به فرد بند قدیم که هنر سد سازی ایرانیان را آشکار می کند، قوسی بودن بند است. بندهای قوسی مقاومت بیشتری در مقابل فشار های ناگهانی، زلزله و حوادث طبیعی دارد.

    از 2000 سال پیش تا اوایل قرن بیستم، بلندترین سدهای قوسی جهان (ایزد خواست فارس، کبار قم، کریت طبس) در ایران احداث شده بودند. در این میان سد کریت طبس به ارتفاع شصت متر برای مدت پانصد و پنجاه سال بلندترین سد جهان محسوب میگردید و یکی از بزرگترین شاهکارهای صنعت مهندسی ساختمان به شمار میرود. زلزله سال 1357 طبس با شدت هفت و هشت دهم ریشتر و حداکثر شتاب 0.75 گرم نیز موجب خسارات عمده ای به سد نشده است.

    رئیس اسبق کمیته بین المللی سدهای بزرگ سد کریت را «شگفت آورترین دست آورد بشر در قرون وسطی» نامیده است.

    بند کریت در فاصله 42 کیلومتری شهر طبس و 28 کیلومتری شرق روستای کریت قرار گرفته است.

     


    نظرات شما ()

    مطالب این موضوع:

    متن نامه منسوب به امام رضا(ع)

    سخنى درباره این نامه

    حسین بن موسى و روایتِ از امامان

    مزار امام زاده حسین از آغاز تا کنون

    کتیبه بناى قدیم امام زاده حسین

    پیدایشِ مزار امام زاده

    ویرانى مزار در زلزله سال 1357 و نوسازى آن

    ویژگیهاى بناى کنونى مزار امام زاده

    سروده اى در ستایش حسین بن موسى الکاظم(ع)

     

    ===========================================

     

    حسین بن موسى الکاظم علیهما السلام از جمله امام زادگانى است که مورخّان او را از فرزندانِ بلافصل امام کاظم (ع) دانسته اند و به گفته ایشان، از مقام بلندى برخوردار بوده است.

    از امام جواد (ع) سئوال شد، کدام یک از عموهایتان نسبت به شما بهتررفتار کردند؟ فرمود: حسین. حضرت امام رضا (ع) فرمود: به خدا سوگند، فرزندم جواد درست گفته است؛ زیرا حسین نسبت به او خوش رفتارترین افراد بود.

    ازحالات و زندگى نامه امام زاده حسین در کتابهاى انساب و تراجم موجود ذکر چندانى نشده و اطلاعاتى کافى در دست نیست، اما بر پایه تحلیلى که از رونوشت نامه منسوب به امام ابوالحسن الرضا (ع) به عمل آمده، تاریخ ولادتِ این امام زاده ، اواخر قرن دوم یعنى حدود سال 178 هـ. ق بوده است. نامه یادشده، متنى است که حضرت امام رضا (ع) آن را در شأن برادرش حسین بن موسى به والى طبس نوشته اند، و تاریخ نگارش آن و محاسبه سنِِّ حسین در هنگام مفقود شدن که در متن به آن اشاره شده و مدّت زمانى که متوارى بوده و مخفیانه به سر برده است، تاریخ ولادتِ او را روشن می سازد. ظاهراً حسین از آخرین فرزندان موسى بن جعفر(ع) و دوران کودکى و نوجوانى وى مصادف با ایام حکومتِ هارون الرشید و تاخت و تازهاى او بوده است.

     

    در آن زمان ( اواخر قرن دوم هجرى ) که فرزندان على(ع) و شیعیان، سخت تحت تعقیبِ عمّالِ عباسى بودند، حسین بن موسى، با آن که نوجوانى بیش نبود، از ظلم و ستم خلفا امان نداشت، و همراهِ دیگر فرزندانِ موسى بن جعفر (ع) مدّتها متوارى بود و پنهان می زیست.

    حضرت امام رضا (ع) ، همین که اطلاع یافتند حسین به جانب خراسان (طبس) آمده براى آگاه کردنِِ عامر بن زروامهر ( والى طبس ) که مورد اعتمادِ آن حضرت بود نامه اى به وى نوشتند، تا او را از ورودِ آن امام زاده آگاه سازند که مراقب باشد تا گزندى به وى نرسد.

     

    متن نامه منسوب به امام رضا(ع)

    براى آشنایى شما با متن نامه منسوب به امام، اینک ترجمه آن را به نظرتان مى رسانیم:

    بسم الله الّرحمن الرحیم

    از على بن موسى بن جعفر الرضا به عامربن زروامهر مرزبان طبسین :

    سلام بر تو.

    همانا ستایش مى کنم خداى را، آن که غیر از او خدایى نیست.

    پروردگارا!

    از تو می خواهم که بر محمد ( صلى الله علیه و اله وسلم ) ، بنده و پیامبرت درود فرستى.

    ستایش، خداى یکتایى را سزاست که از همه جهانیان بی نیاز و همه به او نیازمندند.

    خداى توانایى که از همه برتر است و بر آن چه که بخواهد تواناست.

    خدایى که هر که از او یارى بخواهد او را یارى مى دهد و هر که به او پناه بَرَد او را پناه دهد.

    حاکمِ همه حاکمان و پرورش دهنده همه پرورش دهندگان.

    هیچ موجودى بر وجود مقدّسش پیشى نگرفته و هیچ چیز جایگزین او نمى باشد.

    قلم بر حمد و ثنایش در گردش است.

    ... پس در پنهان و آشکار از نافرمانى او بپرهیزید.

    اما بعد...

    درمیان کارها، براى ما پیشآمدى روى داده و من در آن ناحیه بر هیچ کس جز تو اعتماد ندارم و آن این است که فرزندى از فرزندانِ قریش از عترت پیامبر (درود خدا بر او و خاندانش) مفقود شده و این موضوع حزن و اندوه مرا سبب گشته است.

    این فرزند، حسین نام دارد، او نزدیک به بلوغ و در سن کودکانِ دوازده ساله است. رنگِ چهره اش گندم گون است و در سفیده چشم راستش نقطه قرمزى است، گونه هایش برجسته است و موهایش صاف، از زمانى که مفقود شده، نُه سال مى گذرد.

    اطّلاع یافتم که او قصد آن ناحیه را که دروازه خراسان است، داشته و در آنجا ساکن است.

    از تو مى خواهم که ازدوستانت کمک بخواهى و اقدام به یافتن این گمشده کنى و چنانچه او را یافتى ، پس از آ ن که صفات و نشانه هایش برایت مسلّم شد، مرا آگاه سازى.

    از تو مى خواهم که نسبت به او نیکى و مدارا و ملاطفت نمایى تا خداوندى که برهمه ولایت دارد، او را به خانواده بزرگوارش که نگران هستند برگرداند و از راه بزرگوارى، کارهاى کوچک و بزرگى را که در آن ناحیه برایت پیش می آید براى من بنویس که اِنْ شاءالله تعالى مرا در انجام آن موفّق خواهى یافت و فرمان خداى عزّوجل را از یاد مبر که در سوره مبارکه نساء مى فرماید:

    اِنَّ اللّهَ یأْمُرُکُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الاَماناتِ اِلى اَهْلِها وَ اِذا حَکَمْتُمْ بینَ الناسِ اَنْ تَحْکُمُوا بالْعَدْلِ اِنَّ اللّهَ نِعِمّا یَعِظُکُمْ بِهِ اِنَّ اللهَ کانَ سَمیعاً بصیراً.

    و پس از آن فرمود: ... وَ اُولِى الاَمْرِ مِنْکُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فى شىءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللهِ وَ الرَّسولِ .

    و سلام و رحمت و برکات خدا بر تو و همه دوستانِ مسلمانت باد، آنان که فرمان هاى الهى را می شنوند و فرمانبردار خدا و رسولش ( صلى الله علیه و اله وسلم ) هستند.

    این نامه در شعبان سال 199 هجرى قمرى نوشته شده است.

    سخنى درباره این نامه

    در موردِ اصل نامه منسوب به حضرت، مرحوم محمدرضا اظهرى که از نویسندگان اهلِ طبس بوده در مقاله خود چنین مى نویسد:

    مطّلعین محلّى مدعی اند که اصل نامه نزدِ مرحوم میرزا غلامحسین متولّى که علاوه بر تولیتِ امام زاده از مردانِ فاضلِ طبس بوده و کتابخانه معتبرى نیز داشته است، مضبوط بوده که همواره آن را در صندوقى مقفّل نزد خود حفظ می کرده است، پس از مرگش، یکى از دوستانش که به قصد شرکت در مراسم عزادارى متولّى به طبس رفته، آن را از ورثه گرفته است تا به کتابخانه آستان قدس رضوى تسلیم کند، ولى نه خصوصیاتِ آن در دست است و نه از نامه مزبور در کتابخانه آستانه اثرى به دست آمده است. ولى سوادِ مکتوب در نزد بسیارى از علاقه مندان موجود است.

    نگارنده سوادِ آن را در دیوانِ خطّىِ میرزا علىِ منشی باشی متخلّص به رشیدى مطالعه کرده است و او توضیح داده است که اصلِ آن را در خدمتِ میرزا غلامحسین متولّى زیارت کردم، پس از تقبیل، سوادِ آن را ضبط کردم.

    سپس منشى باشى تمام نامه را در قصیده مفصّلى با 74 بیت به مطلعِ :

    دانى چرا طبس به لغت باغِ گلشن است                چون بر امام زاده آزاده ،  مدفن است

    به فارسى برگردانده است و این دیوان هم اکنون دردیهشک در تصرّفِ آقاى رشیدى نوه مرحوم منشى باشى است.

    نسب شناسِ معروف ابو عبدالله بن طباطبا گوید:

    گروهى هستند در طبس که می گویند ما از موسویان هستیم. آنها از اولاد مفقود هستند و لقبِ ( مفقود ) مربوط به گروهى از طالبیّین است که شناخته نشدند و اولادشان به فرزندِ فلان مفقود معروف شدند که در اینجا مقصود حسین بن امام موسى بن جعفر (ع) است.

    از شواهدى که صحّتِ لفظ مفقود را نسبت به امام زاده حسین بن موسى (ع) تأیید میکند، همین نامه منسوب به حضرت امام رضا (ع) خطاب به حاکمِ طبس است در مورد برادرشان که به آن دیار آمده و در دو جاى این نامه حضرت کلمه ( مفقود ) را مرقوم فرموده اند.

    دفتر مرحوم آیةالله العظمى نجفى مرعشى (قدس سرّه) درباره حسین بن موسى (ع) امام زاده طبس را در چند سطر مرقوم داشته است که خود نیز مؤیّدى دیگر است. ایشان نوشته اند :

    آنچه از کتب انساب فراوان و مشجّرات برمی آید، آن است که این امام زاده، فرزند بلافصلِ موسى بن جعفر است و هیچ گونه تردیدى در این زمینه میان علماى علمِ نسب نبوده، جمعى از نسّابان، معتقد شده اند که نسل دارد و از دیرزمان در خود شهرستان طبس زندگى مى کردند.

    جمعى از خاندانِ اهل بیت و فرزندانِ حضرت موسى بن جعفر (ع) که مخفیانه فرار کردند، به شیراز و ورامین و کاشمر و طبس پناه آوردند و در آن شهرستانها به وسیله عمّال نابکار مأمون به شهادت رسیدند و حسین بن موسى الکاظم (ع) به طبس پناه آورد و در آن شهرستان از دنیا رحلت نمود.

    در این نظریه راجع به مقبره موجود در طبس آمده است:

    اکثر ارباب تراجم و نسب و همچنین مرحوم آیت الله نجفى رحمة الله علیه معتقدند که همان امام زاده واجب التعظیم، حسین بن موسى الکاظم (ع) و برادرِ حضرت على بن موسى الرضا(ع) می باشد و از دیرزمان مورد توجه اهالى محترم و قاطبه ملّتِ ایران بوده است و محلِ برآوردنِ حاجات و نذورات و کرامات بوده و اینها همه دلیل بر صحّت و درستى این امام زاده مى باشد.

     


    نظرات شما ()

  • حسین بن موسی الکاظم و روایت از امامان

  • نویسنده : :: 86/12/17:: 11:2 صبح

       حسین بن موسى و روایتِ از امامان

     

    در کتابهاى اصول کافى و من لا یحضره الفقیه و تهذیب الاحکام و بحارالانوار، احادیثى درباره استحمام و بهداشت بدن از این امام زاده نقل شده است.

    حسین بن موسى همجنین در روایت دیگرى چنین می گوید:

    یک روز که هوا کاملاً صاف بود و در آسمان ابرى دیده نمی شد، با ابی الحسن الرضا(ع) به سوى بعضى املاکِ آن حضرت خارج شدیم. هنگامى که به بیابان رسیدیم به من فرمود: آیا با خود لباسى برداشته اید که شما را از باران حفظ کند؟ گفتم: خیر، چه نیازى به بارانى داریم، در هوا ابرى به چشم نمی آید و خبرى از آمدن باران نیست. فرمود: اما من با خود آورده ام و شما را به زودى باران خواهد گرفت. حسین گوید: جز اندکى نرفته بودیم که ابرى در آسمان پدید آمد و بر ما باریدن گرفت و همه به فکر خود بودیم و احدى از ما باقى نماند، مگر آن که خیس شده بود.

     

          مزار امام زاده حسین از آغاز تا کنون

     

    براساس شواهد، سیاستِ تند و خصمانه امویان و بعد از آن عبّاسیان به گونه اى بود که قلع و قمع و نابودى اهلِ بیتِ پیامبر( صلى الله علیه و اله وسلم ) و برانداختنِ نام و نشان و آثارشان را سرلوحه کارهاىِ خود قرار داده بودند. آنان پس از دفن حسین بن موسى الکاظم در طبس، سالیانى دراز، از عمران و آبادىِ بناى مقبره، جلوگیرى کردند، ولى ارادتمندان آن حضرت مخفیانه به زیارتش می رفتند.

     از کیفیت بناىِ بقعه قبل از قرن پنجم مدرکى به دست نیامده است. نظر به برخى از اسناد، بناى اولیه آن مزار محترم در قرن پنجم هجرى بوده است.

    در آن زمان آرامگاهى با شکوه، داراى اماکن و بیوتاتِ متعدّد به فراخورِ شأنِ فرزند موسى بن جعفر(ع) ساخته شده بود.

    دائرة المعارف تشیّع، کیفیّتِ بقعه قدیم و کسترش بناهاى اطراف آرامگاه امام زاده در قرن پنجم را به هنگامِ نقلِ بناهاى تاریخى و اماکن باستانى ایران چنین آورده است:

    امام زاده حسین بن موسى الکاظم (ع) واقع در سه کیلومترى شمال غربى طبس (گلشن) شاملِ صحن، ایوان و حرم است. در قسمت شرقى امام زاده، صحن کوچکى است که به بست مشهور می باشد، اندازه هاى آن عبارت است از 15*21 متر. در غرب این بست راهرویى است که با عبور از آن به صحنِ اصلىِ امام زاده مى رسیم که ابعاد آن 21*41 متر است. در غربِ این صحن ایوانى قرار دارد که به ایوان علیشیر مشهور می باشد، می گویند در گذشته این ایوان داراى نقّاشى ها و گچ بری هاىِ جالبى بوده و ارتفاعى بیشتر از امروز داشته است. باعبور از ایوان، راهروى طولانى وجود دارد که دو طرفِ آن مقبره هایى واقع شده، با سنگِ قبرهایى که داراى تاریخ هاىِ کهن هستند. از جمله آنها سنگِ قبرِ بزرگ و تاریخىِ خواجه شمس الدین حسین شاه نامى با تاریخ 800 هجرى است.

    در برابر مقبره مزبور، ساختمان دیگرى معروف به چهل چراغ و مقبره عمادالملک و میرزا ابولقاسم خان و سردار مکرّم است که همگى حکمرانان طبس بوده اند.

    در سمتِ جنوبِ بناىِ چهل چراغ، درِ ورودىِ حرم قرار دارد، قبل از ورود به حرم رواقى با اندازه هاىِ 30/10*40/12 متر قرار دارد که با گنبدى به ارتفاع 15 متر پوشیده شده است. از آنجا به محوطه مستطیل شکلى وارد مى شویم که ابعاد آن 90/10*70/4 متر بوده به دارالحفّاظ معروف مى باشد.

    بر دیوار دارالحفّاظ، عبارتِ (صَلِّ یا رَبِّ عَلَى شمسِ الضُّحى) نوشته شده، و در بالاى این عبارت، گچ برىهاى ظریف و قابل ملاحظه اى به چشم مى خورد.

    سپس از این محل وارد حرم مى شویم، حرم چهار گوشه اى است که طول هر ضلعِ آن هشت متر است و بر فرازِ آن گنبدى به ارتفاعِ دوازده متر بر پا شده است.

    دیوارهاى حرم تا زیر گنبد، داراى نقّاشی هایى به رنگِ آبى است که مناظر گوناگون از شکارگاه و غیره را نشان مى دهد. در قسمتِ دیگر که بیشتر از رنگِ قرمز استفاده شده است، گل هاى گوناگون نقش اندازى شده اند. درچهار طرف بالاى دیواره حرم کتیبه اى با خطِ نسخ نگارش یافته است. کتیبه داخل حرم داراى یکى از قدیمی ترین تاریخ هاىِ مربوط به این آرامگاه، یعنى سال 449 هـ . ق است.

    این کتیبه پیشینه ساختمان بنا را به قرن پنجم عقب می برد، صندوق چوبى روى مرقد داراى تاریخِ سال 980 ق است. بر گردِ صندوقِ مزبور، سوره هَلْ اتى (دهر) کنده کارى شده است.

    از ایوانِ سمتِ جنوبِ امام زاده به صحن دیگرى راه مى یابیم که ابعاد آن 24*23 متر است و اطرافش مقبره هاى خصوصى بنا شده است. این صحن را صحن نو مى نامند. این بناى قرن پنجم با توجه به اعتقاداتِ مردمِ محل در طول زمان مورد مرمّت و دستکارى قرار گرفته، تا جایى که براى شناسایى دقیقِ هسته اصلى آن باید بررسی هاى دقیق ترى بر روى آن صورت پذیرد، این امام زاده از اولادِ امام موسى الکاظم (ع) دانسته شده است.

    این بنا به شماره 337 در فهرست آثار تاریخىِ ایران به ثبت رسیده است.

    همان گونه که پیش از این بیان شد به نقل از دائرةالمعارف بناهاى تاریخى ایران، در قرن پنجم، در عهد سلجوقیان وزیرِ شیعى مذهب آن دوره بنامِ مجدالملک اسعد بن موسى البراوستانى قمى اقدام به آبادانى مراقد امامان و امام زادگان نموده است. در تأیید این سخن، دائرة المعارف مصاحب می نویسد:

    جایى دیگر هم بناى اولیه امام زاده را با استناد به لوح سنگى به دست آمده در سال 444 قمرى نوشته اند که هم زمان با سلطنتِ طغرل بیکِ سلجوقى بوده است.

    آنها معتقدند که در آن زمان سلجوقیان بنا بر مصالح سیاسى خود، مدت زمانى از شیعیان دلجویى کرده و از قدرتشان علیه بنی عبّاس بهره بردارى سیاسى و عقیدتى می کردند و به آنها اجازه می دادند که بناهاى مذهبى خود را احداث و مرمّت کنند. از جمله این بناها آستانه مقدسه حسین بن موسى الکاظم در طبس است.

    پس از آن در دوره ایلخانان مغول، به ویژه در عهد غازان الجایتو و دوره جانشینان تیمور، مرقدهاى امام زادگان، تجدید بنا و تعمیر یا تزیین شده اند. بقعه حسین بن موسى الکاظم (ع) نیز در این زمان مورد مرمّت و بازسازى قرارگرفت و ساختمان هایى به آن افزوده شد، صحن ها و رواق هاى در کنار بقعه با خشت و گل بنا شد و گنبد اصلى نیز مرمّت و تزیین گردید و موقوفاتى نیز براى تأمینِ مخارج و هزینه هاى آن معیّن شده که وقفنامه هاى مربوط موجود است.

    عملیّات مرمّت، بازسازى، توسعه و احداث بناهاى جدید از جمله آب انبار، زیر نظر امیر حسن خان شیبانى انجام گرفت.

    پس از صفویّه بر اساس مدارکى که ذیلاً بدان اشاره خواهد شد بناى حسین بن موسى در قرن سیزدهم مورد مرمّت و بازسازى قرار گرفت.

    کتیبه زیر هم که تا قبل از ویرانى زلزله سال 1357 شمسى در گنبدِ بنا مکتوب بوده، سال 494 ق یعنى اواخر قرن پنجم هجرى را نشان مى دهد. امیر حسن خان شیبانى نیز در سال 1205 قمرى آن را تعمیر و بازنویسى کرده که خود مؤیّد باستانى بودنِ بقعه است.

    آنچه مسلّم است این که بناى آرامگاه امام زاده طبس، در زلزله سال 1357 هـ . ش بکلى ویران شده و قبل از آن در طول سالهاى متمادى دستخوشِ حوادثِ بسیارى بوده است. چندین بار در آن تعمیرات و تغییراتى به عمل آمده و عاملِ این تغییرات و دگرگونى ها نوعِ بنا و ساختمانهاى آن زمانِ طبس بوده که نوعاً از خشت و گل بنا مى شدند و به همین علّت شهر طبس تا کنون چندبار تغییر محل داده است، صاحب طرائق الحقائق می نویسد:

    زمینِ مرقدِ امام زاده طبس ابتدا در مرکز شهر بوده است.

    در کتیبه اى که بالاى دیوار و زیر گنبدِ قدیم بوده، احداث و تعمیر بنا و تاریخِ 494 و همچنین 1205 دیده مى شود.

    کتیبه مزبور را که می خوانید و گویاى قدمتِ آرامگاهِ امام زاده است، مرحومِ محمدرضا اظهرى در نامه آستان قدس آورده و در پایانِ آن نوشته است:

    به نظر مى رسد که امام زاده قبلاً کتیبه اى داشته که به تاریخ 494 نوشته شده است و سپس در زمانِ میرحسن خان تعمیر شده و تمام کتیبه آن در همان زمان نوشته شده باشد و عبارتِ: هکذا وَجَدْتُهُ وَقَرَأتُهُ وَکَتَبْتُهُ، مؤیّدِ آن است.

    کتیبه بناى قدیم امام زاده حسین

    بسم الله الرّحمن الرّحیم
    الْمُتَصَدّى لاِثارَةِ هذا البناءِ العالی، اَلَّذى تَضَمَّنَ اَعْظَمُ اَوْلیاءِ اللهِ تعالى وَ اَصْفِیائِهِ وَ سُلالَةِ الْعِتْرَةِ الاَئمّةِ الطّاهرةِ، خلاصَة السّاداتِ الزّکیّةِ وَالْبَرَرَةِ، الرَّضى الزّکى عَلیْهِ سَلامُ اللهِ الْعَلِى الأعلى وَصلَواةٌ مِنْهُ سبحانَهُ وَتعالى راجیاً إلى عِنایَةِ اللهِ وَرعایَتِهِ، تَقَرُّباً إلى کَرَمِهِ وَشْکراً على نِعَمِهِ بِاِعْلاء هذِهِ الْقُبَّةِ وَالرَّوضَةِ وَتَوَلَّ بِتَأکیدِ بُنْیانِها وَتأسیسِ أرْکانِها زَینُ الْمِلّةِ وَالدَّولَةِ وَالدّین، الشیخ على وَفَّقَهُ اللهُ على اِعانَةِ الاِنامِلِ و حَشَرَهُ مَعَ جمیعِ الاَنْبیاءِ وَ الرُّسُلِ وَالصّدّیقینَ وَالاَوصیاءِ وَالشُّهداءِ وَالصّالحینَ وَحَسُنَ اولئکَ رفیقاً.

    الحمدُ لِلهِ الَّذى هّدانا لِهذا وَما کُنّا لِنَهْتَدِى لَو لا اَنْ هَدانَا اللهُ.

    فى جمادى الثانى عام اربعٍ و تسعینَ وَ اَرْبَعَمِائَةٍ مِنَ الْهِجرةِ النَّبَوِیّةِ، هکذا وَجَدْتُهُ وَ قَرَأتُهُ و کَتَبْتُهُ. الرّاجى الى التّوفیقِ ( راجیاً التوفیق ) ... وَاسْتَسْعَدَ بِتَعمیرِ هذِهِ الْبّقْعَةِ الْمَنیِعَةِ الاْمیرِ الاْعظمِ المولَى الاَفخَمِ، تاجُ الخوانین الْعظامِ افتخارُ الاَعرابِ وَالاْعجام ( العرب والعجم ) امیر حسن خان ابن السعید الشهید امیرعلى مردان خان وفَّقَهُ اللهُ تعالى وَ فَتَحَ لَهُما بابَ النّجاةِ. فى شهرِ ربیع الثانى 1305

    بازگویى یک رخداد

    در مورد پیدایشِ مزار امام زاده حسین بن موسى الکاظم (ع) در طبس، میرزا علیخانِ نائینى ملقّب به صفاءالسّلطنة در کتاب گزارش کویر یا تحفة الفقرا که مربوط به سالهاى 1300 ـ 1299 هـ.ق است قضیه اى را آورده که گویاى کرامت و فضیلتِ این امام زاده است. در این قضیه که ذیلاً خواهد آمد، سفارشِ حضرت امام رضا (ع) نسبت به برادرش، خود مؤیّدى است بر صحّتِ انتسابِ امام زاده به موسى بن جعفر(ع) و قرار دادنِ ایشان در زمره فرزندانِ پیامبر(صلى الله علیه و اله وسلم).

    میرزا علیخان نائینى واقعه سفرِ خود را به طبس چنین نقل کرده است:

    عصر روز جمعه بیست و چهارم جمادى الثانى به زیارتِ شاه زاده حسین بن موسى الکاظم (ع) رفتیم. در تحقیق حالِ این امام زاده گفته اند:

    شیخ على شیبانى علیه الرّحمة که از معاریفِ علماى متصوّفه بود، به قصدِ زیارتِ کعبه معظّمه از موطنِ خود حرکت کرده، چون به طبس رسید، شب در عالمِ واقعه به شرفِ خدمتِ حضرتِ امام رضا صلوتً الله و سلامه علیه مشرّف گردید، حضرت به او فرموند:

    تنخواهى که به جهتِ زیارتِ بیت الله الحرام موجود کرده اى، صرفِ بناى شاهزاده حسین نما، در پیشگاه حضرت خداوندى به جاى حجّ مقبول به درجه قبول موصول خواهد بود. نشان مدفن را هم به او فرمودند.

    عرض مى کند: من مردى غریبم و یحتمل نتوانم از عهده انجامِ این امر برآیم.

    حضرت فرمود: به حاکم نیز سفارش کرده ایم که تو را امداد نماید.

    شیخ از خواب برخاسته، نشانى را که حضرت به او داده ثبت نمود راهِ سراى حاکم را که یکى از خوانین ازبک بود در پیش مى گیرد. ازآن طرف، حاکم هم در عالمِ رؤیا مأمورِ امداد شده، انتظار ورود و استمداد او را می برده است. دراین بین، شیخ رحمةالله علیه وارد شده، تفصیلِ واقعه را بازگو مىکند. حاکم انگشتِ قبول بر دیده نهاده، عمله کار حاضر نموده، آن موضعِ معین را می شکافند. به همان نشان که حضرت سلام الله علیه فرموده بودند، جوانى یافتند میان بالا، گندمگون، خالى در گوشه ابروى راست داشته است، شیخ بلافاصله به سجده افتاده، شکر الهى بجا آورده، تنخواه را به صرفِ تعمیرِ بقعه مى رساند و بعضى از اراضى را هم که در آنجا منزل داشته خریدارى نموده، وقفِ این بقعه می نماید و بعد از آن دیگران متدرّجاً گنبدى بزرگ در جلو بقعه عمارت نموده و حیاطى عالى با تالار و طاقها با وسعت و شکوهِ شایسته به اتمام رسانده اند و مرحوم سید عبدالحقِّ گورسرخى مزرعه ملوند را وقفِ این جناب نموده، مردم هم موقوفاتِ چند افزوده اند.

    در این ازمنه متأخرّه مرحوم امیر حسین خان حاکم طبس تعمیراتِ لایقه از اینجا بوجود آورده که آثارِ آن هنوز برقرار است.

    پس از مطالعه و بررسى تاریخچه و موقعیّت شهرستان طبس در رابطه با بناى تاریخى آرامگاه امام زاده حسین بن موسى (ع)، معلوم مى شود این شهرستان که از بلاد و سرزمین هاى باستانى خراسان است، از قدیم در فرهنگِ ساختمان سازى آن، خشت و گل مطرح بوده و بناهاى طبس عمدتاً به وسیله خشت و گل ساخته می شده، لذا بناهاى تاریخى آن که اغلب گلى بودند، به علتِ وجود حوادثِ طبیعى، مانند زلزله هاى مکرّر و حملاتى که به این شهر شده؛ مانند حمله ازبک ها.(2)، به سال 1006 هجرى در عهد شاه عباسِ اول از بین رفته و به همین دلیل این طور که از آثارِ بجاى مانده و خرابه ها معلوم می شود، شهر طبس تاکنون در سه نقطه بازسازى شده و سه بار جاى خود را عوض کرده است.

    بارِ اول، این شهر در کنار مقبره امام زاده حسین بن موسى بنا گردیده و آثارِ آن هنوز باقى است.

    بارِ دوم هم، در محلِ همین شهر فعلى بوده و دو دروازه داشته که یکى در سمتِ مشرق و دیگرى در سمتِ مغربِ شهر باز مى شده و دورِ شهر هم برج و بارویى بوده که خرابه هاى آن هم اکنون جزء شهرِ جدید درآمده است.

    بار سوم محلّى است که اخیراً شهر با سبک و اسلوب شهرسازى ساخته شده و داراى خیابانها و میادینى است و روزبه روز در حال توسعه و ترقّى است.

     

    ویرانى مزار در زلزله سال 1357 و نوسازى آن

    با توجه به سوابق یاد شده، مقبره امام زاده حسین بن موسى الکاظم (ع) در طبس از قدیم موردِ توجّه و استقبالِ مردم بوده و به سعى و کوششِ ارادتمندانِ به امامتِ و ولایت توسعه یافته و تأسیساتِ جانبى به فضاى سبز در آنجا ایجاد شده بود، اما متأسفانه در زلزله ویرانگرِ طبس به سال 1357 شمسى این بنا بکلّى ویران شد.

    در این تخریب، قسمتِ اعظمِ منابعِ درآمد آستانه امام زاده نیز از بین رفته بود و بازسازى بقعه و اماکن جوارِ آن نیاز به هزینه اى سنگین داشت، پس از آن آستان قدس رضوى، با مساعدتِ کامل، اقدام به بازسازى آن بقعه مبارکه و رواقهاى اطراف نمود و به سبکى بسیار عالى، بنایى کاملاً مطلوب و درخور شأنِ این امام زاده لازم التعظیم و در جهتِ رفاه حال زائران با به کارگیرى طرحى جامع، احداث کرد.

    بر اساسِ این طرح، توسعه و ایجاد اماکنِ فرهنگى مذهبى و اقامتى در نظر گرفته شده، گرداگرد بقعه، ایوان ها و حجره ها و تأسیساتِ زیادى براى رفاهِ زائران و دیگر هدفهاى مذهبى و فرهنگى ایجاد گردیده و مساحتِ زیادى به فضاى سبز در اطرافِ بقعه اختصاص داده شده است.

     

    ویژگیهاى بناى کنونى مزار امام زاده

    در این بناى جدید نیز مانند همه بناهاى آرامگاهى، مرقد امام زاده، هسته اصلى است که مرکّب از اتاقى مربّع با پوششى گنبدى شکل است. مراقد امام زاده در وسط این اتاق، زیر گنبد قرار گرفته و بر روى آن ضریحى نصب شده است. در دروه ضریح، سنگ قبرى از سنگ مرمر اعلا و بسیار ممتاز به ابعاد  267*116  سانتیمتر و حدود یک متر ارتفاع دیده می شود.

    در پیرامون این ضریح، رواقهایى چند قرار دارد که ایوانهایى با سردرهاى بلند آنها را از صحن مزار جدا می سازد.

    گنبد مزار نیز بسیار زیبا و آراسته به کاشى معرّق است. چهار گلدسته کوچک به عنوان برج ساعت، هر کدام به ارتفاع شش متر در چهار گوشه پشت بام حرم، زیبایى خاصى به مجموعه حرم داده است.

    هشت رواق مربّع شکل، به ابعاد 9*9 نیز در گردادگرد حرم قرار دارد و چهار رواق به صورت هشتى به مساحت 78 متر مربّع، در فاصله میان رواق ها ساخته شده است.

    در کنار در ورودى حرم، اشعارى به خط زیباى حبیب الله فضائلى نوشته شده که چنین آغاز می شود:

    بیا که تربت فرزند حیدر است اینجا
    سلیل حضرت موسى بن جعفر است اینجا
    گل ریاض جهان نور دیده زهرا
    عزیز جان نبى پور حیدر است اینجا
    گرفت دامن او را ز جان و دل سروى
    که حاجتش به بر حق میسر است اینجا

    صحن گسترده و باشکوه مزار نیز با غرفه ها و سردرهاى بزرگ پیرامون، 44322 متر مربّع مساحت دارد. این صحن داراى شش سردر ورودى است که کاملاً قرینه سازى شده اند.

    در بالاى چهار گوشه صحن، چهار گلدسته بلند و زیبا برافراشته شده است.

    یکى از سنگ هاى تاریخى به دست آمده از حوزه بناى باستانى امام زاده، سنگ قبر نسبتاً بزرگى است که بر مزار خواجه شمس الدین حسین شاه بوده است و حدود دو متر طول و سى سانتیمتر عرض و بیش از پانزده سانتیمترقطر دارد. بر سطح این سنگ، نوشته ها و شعرهایى به صورت کنده کارى مشهود است و تاریخ 800 هجرى قمرى بر آن حک شده است. این سنگ تاریخى اکنون در صحن مطهر، نزدیک در ورودى به حرم، در قابى شیشه اى مورد بازدید زائران قرار دارد.

    سروده اى در ستایش حسین بن موسى الکاظم(ع)

     شهى که خلق خدا جمله در امان وى اند
    ملایک از شرف و جاه پاسبان وى اند
    سپهر و مهر و مه و عرش و فرش و لوح و قلم
    طفیل ذات شریف و بلند شان وى اند
    ز جنّ و انس و وحوش و طیور و خیل ملک
    به سال و ماه و شب و روز میهمان وى اند
    امام زاده اعظم، حسینِ بِن موسى
    که مهر و ماه به فرمان، کنار خوان وى اند
    رسید قنبر مفلس به پای بوسش و بس
    ز زائران وى امروز میزبان وى اند
    خداى خیر دو دنیا به جمله شان بدهد
    چنان که جمله هوادار و همعنان وى اند
    ز واقف و متولّى، ز مالک و سالک
    که روز و شب پى تقبیل آستان وى اند

    برگرفته از کتاب ستاره پرفروغ آسمان کویر
    نوشته بزرگ عالم زاده


    نظرات شما ()

  • توطئه نافرجام

  • نویسنده : :: 86/12/17:: 10:58 صبح

     

    شرح توطئه نافرجام

    در شامگاه چهارم اردیبهشت 1359 ه.ش هفت فروند هواپیماى غول پیکر نظامى 130 - C و هشت فروند بال گرد نظامى مجهز امریکایى مرزهاى هواى جنوبى ایران را بدون کوچک‏ترین مقاومتى پشت سر گذاشته و وارد حریم هوایى جمهورى اسلامى ایران مى‏گردند. یکى از پاسگاه‏هاى مرزى عبور آنها را گزارش مى‏دهد، امّا به دلایلى نامعلوم به آن گزارش ترتیب اثر داده نمى‏شود.
    هواپیماها و بال گردها پس از طى مسافتى بیش از هزار کیلومتر در حریم هوایى ایران بدون برخورد با هیچ گونه مانعى جهت سوخت‏گیرى و احتمالاً براى هماهنگى شروع عملیات در یک فرودگاه متروکه - که در جنگ جهانى دوم در نزدیک رباط خان طبس توسط قواى متفقین ساخته شده بود - فرود مى‏آیند. توطئه گران مجهز به تمامى تجهیزات نظامى و حتى تانک، موتور سیکلت‏هاى پرقدرت سریع و سنگین (تریل) اتومبیل جیپ و سلاح‏هاى مختلف بودند. زمان فرود اندکى قبل از نیمه شب چهارم اردیبهشت بود.
    یک اتوبوس مسافربرى از کوره راه نزدیک عبور مى‏کند. با پنتاگون تماس گرفته شد که چه تصمیمى در مورد چهل سرنشین اتوبوس بگیرند، دستور داده شد که تمامى مسافران را بازداشت نموده و درون یک هواپیماى 130 -
    C قرار داده و به طور موقت آنان را از ایران خارج سازند. یکى از ایرانیان گفت: آنها به ما گفتند که دوباره بر اتوبوس سوار مى‏شویم، یک امریکایى اتوبوس ما را به نزدیک هواپیمایى راند. او به ما گفت: پیاده شویم و سوار هواپیما گردیم. حساس‏ترین لحظات مأموریت فرا مى‏رسید. یکى از مسافران ایرانى گفت: ما در حال سوار شدن به داخل هواپیما بودیم که ناگهان مشاهده کردیم یکى از هواپیماها آتش گرفت. حقیقت مطلب این بود که یکى از بال گردها در زمین از هواپیماى 130 C-بنزین‏گیرى کرده بود، از زمین بلند شد تا بال گرد دیگرى جهت سوخت‏گیرى آماده شود، اما در این لحظه خلبان، بال‏گرد RH-S3D را به سرعت به سوى جلو راند. در این لحظه پروانه آن با بدنه هواپیما برخورد نمود و در همان موقع هر دو آتش گرفتند و هشت امریکایى هلاک گردیدند.
    هم چنین قبل از آتش سوزى یک کامیون به طرف جاده مى‏آمد که راننده‏ اش پس از تیراندازى به سوى تانکر متوارى شد. ترافیک غیر منتظره در جاده‏اى کویرى و احتمال فاش شدن مأموریت، مرگ کماندوها و احتیاج فورى به رسانیدن زخمى‏ها به بیمارستان یک تصمیم بسیار دشوارى را پیش مى‏کشید که امریکایى‏ها باید هر چه زودتر صحرا را ترک کنند. زمانى باقى نمانده بود تا بدنه هواپپیما خنک شود و آنها اجساد را بیرون بکشند. در عوض نجات دهندگان باید در مرحله اول خود را از این وضع مى‏رهانیدند. پس به سوى هواپیماى 130-
    C رفتند و سوار آن شدند و پا به فرار گذاشتند. یکى از کسانى که در این مأموریت نقش داشت، با حضور جیمى کارتر در مصاحبه مطبوعاتى پس از عملیات نافرجام نجات، جزئیات چندى از این مأموریت را فاش نمود، اما وزیر دفاع امریکا - هارولد براون - سرّى‏تر برخورد مى‏نمود و کم‏تر اطلاعات مى‏داد.
    حضور کارتر در یک مصاحبه مطبوعاتى، آن هم درست چند ساعت پس از فرار امریکایى‏ها از خاک ایران با چشمانى سرخ و ورم کرده حاکى از بى‏خوابى، خشم، ترس و ناامیدى نشان دهنده این موضوع بود که مى‏خواست به عوامل خود در درون ایران بفهماند که عملیات عقیم مانده و آنان را از ادامه برنامه بازدارد.
    نکته دیگر این که پس از آن از سوى کارتر و هارولد براون اعلام گردید که اسناد طبقه بندى شده و سرّى در صحنه عملیات باقى مانده، بال گردها مورد حمله واقع شده و همراه با اسناد باقى مانده نابود گردیدند. بال‏گردها مأموریت داشتند تا کماندوها را به یک اردوگاه دومى بعد از سوخت‏گیرى در محلى که مخفى‏گاه کوهستانى نام داشت و خارج از تهران بود منتقل سازند تا از ردگیرى رادارها و نیروهاى دفاعى ایران در امان باشند. برخى از افراد نجات توسط کامیون‏هایى به محوطه سفارت امریکا در ایران (لانه جاسوسى) آورده مى‏شدند؛ هرچند که این وسایل نقلیه از کجا مى‏آمدند؟ مسئله‏ اى سرّى بود. درست در زمانى که بال گردها بر فراز لانه جاسوسى پدیدار مى‏شدند، مأموران نجات قصد ناتوان نمودن مأموران محافظ را داشتند، سپس گروگان‏ها و تیم مهاجم را به وعده گاهى که مشخص شده بود با هواپیما منتقل مى‏نمودند.
    روز جمعه پنجم اردیبهشت 1359 حدود ساعت 12 نیم روز از تهران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یزد خبرى مبنى بر وجود چند هواپیما و بال گرد امریکایى در فرودگاه متروکه حوالى طبس که مسافرین اتوبوسى را به گروگان گرفته‏اند، گزارش شد. در ساعت 3 بعد از ظهر همان روز از مرکز سپاه یزد پنج نفر به سرپرستى محمد منتظر قائم (فرمانده سپاه این ناحیه) عازم محل حادثه شدند، در حوالى محل حادثه آنان با تعدادى از پاسداران کمیته برخورد نمودند، عده‏اى از افراد ژاندارمرى نیز در منطقه حضور داشتند، اما هیچ یک به محل هواپیما و بال گرد نزدیک نشده بودند، زیرا در همان هنگام چند فانتوم در ارتفاع زیاد در حال پرواز بر فراز منطقه بودند.
    افراد ژاندارمرى منطقه به پاسداران اعزامى مى‏گویند: منطقه ناامن است و باید با مرکز تماس بگیرند. اگر فانتوم‏ها ایرانى هستند مشخص شود و مطلع گردند که منطقه را بمباران نکنند، زیرا نیروهاى ایرانى در آن جا هستند.
    اگرچه افراد ژاندارمرى محل را ترک نمودند، ولى پاسداران به بال گردها نزدیک شدند. در یک سوى جاده دو فروند و در سوى دیگر چهار فروند بال گرد قرار داشت که یکى از آنها در حال سوختن بود. از میان افراد اعزامى شهید محمد منتظر قائم و یک نفر دیگر به محل نزدیک‏تر شدند و مراقب مین گذارى احتمالى بودند تا به خودرو جیپ باقى مانده که حامل مقدارى اسلحه و مهمات بود رسیدند، آن را روشن نمودند و به کنار جاده آوردند، سپس به چند موتوسیکلت تریل که روى کیلومتر شمار آن کاملاً استتار شده بود رسیدند، در این بین متوجه توفان شنى که به آنها نزدیک مى‏شد گردیدند، از اولین بال گرد که گذشتند به وسایلى چون لباس و ماسک برخورد کرده و آنها را به کنار جاده انتقال دادند. سپس شهید محمد منتظر قائم و یکى از پاسداران با احتیاط داخل یکى از بال گردها شدند که داخل آن یک تیربار کالیبر 50 سوار شده و روى سه پایه نوار فشنگ به آن وصل شده و کاملاً آماده شلیک بود.
    در گوشه دیگر حدود 10 کیسه حاوى قطعات کالیبر 50 سوار شده، چند جعبه فشنگ کالیبر 50 تعدادى کیف مخصوص بى‏سیم صحرایى که پر از مواد منفجره آماده انفجار بود و یک کلاسور محتوى چند ورقه درجه بندى شده یافتند. هر کدام از آنها با مقدارى وسایل و اسلحه نیروى دریایى امریکا از بال گرد خارج شدند.
    در این هنگام توفان شن تمام شد و هوا کاملا صاف گردید. ناگهان سه یا چهار فانتوم از روى بال گردها عبور کردند، چرخى زده و به سوى آنها بازگشتند و با کالیبر 50 به سمت بال گردى که دستگاه رادارى در آن روشن بود شلیک کردند. در یک لحظه آن بال گرد منهدم شد و از بین رفت. فانتوم‏ها که دور شدند دو پاسدار به سرعت حدود صد متر از آنها فاصله گرفتند و روى زمین دراز کشیدند، اما فانتوم‏ها همچنان در حال پرواز بودند و به سوى دو پاسدار و دیگر نیروهاى اعزامى از سپاه یزد که داخل جیب کنار جاده بودند، تیراندازى مى‏نمودند. سرانجام در اثر انفجار یک راکت، برادر پاسدار محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یزد به شهادت رسید و دو تن دیگر زخمى گردیدند که به طبس انتقال یافتند. پیکر مطهر شهید منتظر قائم شب هنگام بر شن‏هاى کویر آمیخته با خون خویش باقى مى‏ماند و صبح گاهان براى بردن اولین شهید حمله نظامى مستقیم امریکا به ایران، به سوى کویر مى‏آیند و این در حالى بود که یک دستش قطع شده و پاره ‏هاى آهن راکت در قلبش فرو نشسته و به دیدار حق شتافته بود.

     

    اهداف و مقاصد این تهاجم ناکام‏

    از سوى تمامى خبرگزارى‏هاى جهان مخابره گردید که نیروهاى کماندویى امریکایى با تجهیزات کامل نظامى براى نجات گروگان‏هاى لانه جاسوسى به سوى تهران رهسپار شدند، ولى به دلیل اشکال در برنامه در کویر ایران متوقف شده و افراد باقى مانده فرار کرده‏اند.
    اما در پس این حرکت چه قضایایى نهفته بود و آنها مى‏خواستند چه نقشه‏اى را عملى سازند؟ ساده ‏اندیشى است اگر تصور کنیم که آنان صرفاً براى نجات 52 گروگان آن همه بال گرد و هواپیما و سلاح و مهمات را به ایران انتقال داده بودند. آنان مى‏خواستند مراکز مهمى چون منزل امام خمینى، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهورى، نخست وزیرى، ستاد کمیته مرکزى، انبارهاى مهمات ارتش را بمباران کنند. هم چنین شخصیت‏هاى مهم مملکتى را از بین برده ویک حکومت سوسیال دموکرات به سبک امریکایى و به ریاست شاهپور بختیار به روى کار آورند.
    آنچه امام خمینى
    (قدس سره)
    پس از شکست حمله نظامى امریکا بیان فرمود، هم جواب این هدف واقعى امریکا و هم پاسخى براى مطالب ادعایى مبنى بر نجات گروگان‏هاست:
    «کارتر گمان مى‏کند با دست زدن به این مانورهاى احمقانه، مى‏تواند ملت ایران را که براى آزادى و استقلال خویش و براى اسلام عزیز از هیچ فداکارى روگردان نیستند، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند، کارتر باز احساس کرده با چه ملتى روبه روست و با چه مکتبى بازى مى‏کند. ملت ما ملت خون و مکتب ما [مکتب‏] جهاد است. کارتر باید بداند که اگر این گروه به مرکز جاسوسى امریکا در تهران حمله کرده بودند اکنون هیچ یک از آنها و از پنجاه نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسى چیزى نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمین جهان در این امر بى‏تفاوت نیستند.»
    از آن جا که هدف امریکا نابودى انقلاب را به همراه داشت، نیروهاى انقلاب و به ویژه امّت مؤمن و مسلمان که به پیروى از رهبر خویش معابر و خیابان‏ها را از شعار و فریاد مرگ بر امریکا پر کرده بودند، بغض خود را علیه امریکا افزودند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى که مدام مورد غضب و بغض امریکا بوده و در همین توطئه یکى از بهترین نیروهاى خود را از دست داده بود علیه امریکا و عمّال داخلى موضع سخت گرفت و هنوز چندى نگذشته بود که با شرکت فعّال در کشف کودتاى استکبارى و دست‏گیرى عوامل داخلى ثابت کرد که چگونه در مقابل ابرقدرت‏ها ثابت و استوار ایستاده است. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که در آن زمان به درستى نمادى از مبارزات ضد استکبارى امت ایران شناخته مى‏شدند و قبل از آن بارها مورد تخطئه مخالفین اشغال لانه جاسوسى قرار گرفته بودند بار دیگر در سطح جامعه اسلامى و انقلابى مطرح شدند و همین امر به شدت گرفتن جوّ ضدامپریالیستى موجود در ایران فزونى داد. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، گروگان‏ها را به محل‏هاى متعدد در سراسر ایران انتقال داده و شور ضد امریکایى را به تمامى نقاط کشور سرایت دادند. به این ترتیب سیاست‏هاى امریکا در ایران به سختى شکست خورد.
    از سوى دیگر این مانور امریکا موجب منسجم‏تر شدن صفوف امت انقلابى و مسلمان ایران علیه خود او گردید و یک بار دیگر خشم فزاینده ملت ایران علیه استکبار افزایش یافت. از جهت دیگر امریکا براى تبلیغات رنگارنگ خود هیچ محملى نیافت و این از بزرگ‏ترین خسارت هایى بود که این حمله نظامى نصیب امریکا کرد. از جانب دیگر امریکا با دست زدن به این توطئه نافرجام، خود را بیش از گذشته در ایران اسلامى به عنوان استعمارگرى خونخوار و کینه توز مطرح کرد. هم چنین گروهک‏هاى مخالف جمهورى اسلامى که تا آن زمان خود را ضد امپریالیست مى‏خواندند و هم مقابله و مبارزه جمهورى اسلامى با امریکا را یک حرکت ظاهرى مى‏خواندند، بر اثر یورش نافرجام مذکور، تمامى رشته‏ هاى خود را پنبه یافتند و تمامى تحلیل‏ها و تفسیرهاى خود را مبنى بر این که ضد امریکایى بودن ایران یک نمایش است بر باد رفته دیدند. از این رو به یک ورشکستگى سیاسى تمام و بى‏آبرویى مفرط دچار شدند. ستون پنجم نیز افشا گردید و اقدامات هم زمان گروهک‏ها و نیز موضع‏گیرى‏هاى آنان پس از شکست طبس ماهیت امریکایى آنان را آشکارتر ساخت.
    شکست عملیات در صحراى طبس براى دولتمردان امریکایى به طور اخص و مردم جهان به طور اعم بسیار شگفت‏ آور و غیر منتظره و برخلاف مسایل علمى و تکنیکى جلوه‏ گر شد، زیرا دولت تجاوزگر امریکا:
    1 - در خصوص چنین مأموریتى متجاوز از پنج ماه تمام در صحراى آریزونا - جایى که تقریباً داراى شرایط کویر ایران است - تعلیمات پیچیده و فشرده‏اى را به کماندوهاى مخصوص خویش داده بود.
    2 - از پیچیده‏ترین تعلیمات و تکنیک‏هاى نظامى، اعم از تسلیحات دفاعى تا صنایع مدرن استفاده گردیده بود، زیرا بال گردهاى
    RH-S3D
    سیکورسکى از بهترین نوع بال گردهاى مخصوص عملیات نجات در نظر گرفته شده بودند و قبلاً کارآیى بسیار خوب و درخشانى از خود نشان داده بودند.
    3 - براساس گفته‏هاى مقامات رسمى پنتاگون، بودجه هنگفتى جهت این عملیات در نظر گرفته بودند.
    4 - تمامى گروه‏ها و احتمالاً کسانى که در عملیات نجات موفقیت ‏آمیز شرکت داشتند نقش مؤثرى در هماهنگى و سازماندهى این طرح عهده ‏دار بودند.
    5 - به کمک سازمان هواشناسى امریکا وضع جوّى ایران به خصوص منطقه فرود در صحراى طبس کاملاً مورد پیش بینى علمى واقع شده بود. به علت این که آن شب، مهتابى بود و احتمال وقوع طوفان معمولاً در این مواقع بعید به نظر مى‏رسید، ورود هر نوع جبهه هواى غیر مطلوب شگفت‏ آور است.

    این جاست که فرمایش قرآن کریم دقیقاً تحقق عینى پیدا مى‏کند، آن جا که خداوند مى‏فرماید:
    «لاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ»
    سوره رعد، آیه ‏37
    ؛  آنان که کفر ورزیدند به آنچه با دست‏هاى خود ساخته‏ اند سرکوبى سختى پیوسته بر آنها خواهد رسید.
    پس از این اعجاز خداوندى آن چه برجاى ماند چیزى جز پیکره سوخته و سرافکندگى و اقرار شرم آلود به شکستى بزرگ از طرف دشمن و ایجاد اتحاد و حاکمیت توحید در بین امت اسلام و اعلام خدا صاحبى این ملت نبود. دشمن کوشید تا با ایجاد جوّ روانى حقیقت از دست رفته را باز یابد، ولى مؤثر واقع نشد و به لطف خداوند، مردم، پایدارتر و هوشیارتر شدند.

    بررسى‏هایى در خصوص زمینه‏ هاى تجاوز

    اول - در روز 19 فروردین جیمى کارتر رئیس جمهور اسبق امریکا بر صفحه تلویزیون ظاهر گردید و اعلام نمود که امریکا با ایران قطع رابطه کرده است. هم چنین اعلام نمود که به دیپلمات‏هاى ایرانى مقیم امریکا یک مهلت 24 ساعته داده شده است تا خاک امریکا را ترک کنند.
    در این خصوص امام خمینى فرمود: اگر تنها یک کارى را کارتر به نفع محرومان کرده باشد، همین قطع رابطه است.
    لذا قطع شدن رابطه ایران با شیطان بزرگ مورد بحث محافل مختلف قرار گرفت و هر یک به مقتضاى منافع خود تحلیل‏ هاى گوناگونى ارائه کردند، اما واکنش رسمى نظام اسلامى ایران در چند جمله مختصر رهبر انقلاب خلاصه گردید که فرمود: ملت شریف ایران! خبر قطع رابطه بین امریکا و ایران را دریافت کردم. رابطه بین یک ملت به پا خاسته براى رهایى خود از چنگال چپاول گران بین المللى با یک چپاول گر عالم‏خوار همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاول گر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک مى‏گیریم، چون که این قطع رابطه دلیلى بر قطع امید دولت امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران اگر این طلیعه پیروزى نهایى را که ابرقدرت سفاکى را وادار به قطع رابطه یعنى خاتمه دادن به چپاول گرى کرده، اگر جشن بگیرد حق دارد.
    صحیفه نور، ج ‏7، ص ‏170.

    در واقع قطع رابطه و قطع امید در پى موضع‏گیرى‏هاى مداوم رهبر انقلاب اسلامى صورت گرفت، و امریکا ناگزیر به انجام آن شد، در پیام امام خمینى (ره) به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامى در سال 1359 ه.ش آمده است:
    شیطان بزرگ براى رسیدن به چند سال سند جنایت به هر وسیله ممکن دستاویز به هر نقشه شیطانى متشبث مى‏شود. او گاهى با اشغال نظامى و پیاده کردن چتربازان در لانه جاسوسى و گاهى با محاصره اقتصادى و منزوى کردن، کشور ما را تهدید مى‏کرد و از آن نتیجه نگرفت و اکنون به یک نقشه سیاسى دست زده است.
    امام با این اندیشه که رابطه با امریکا را مى‏خواهیم چه کنیم، قطع ارتباط با استکبار را به فال نیک گرفت و امریکاى مستأصل پس از 16 روز صدق گفته امام را با عمل خود ثابت کرد و با تجهیزات نظامى به عنوان نجات گروگان‏ها به ایران هجوم آورد که در کویر ایران دچار خشم و توفان گردید.
    2 - با اشغال لانه جاسوسى از سوى دانشجویان مسلمان پیرو خط امام - که در حقیقت انقلاب دومى به وقوع پیوست - توطئه‏ هاى مزورانه امریکا در نفوذ، رسوخ و مسخ انقلاب اسلامى به شکست منجر شد. دست‏هاى خیانت بار همساز با شیطان بزرگ نیز در این ماجرا افشا گردید. لذا تهدیدات نظامى و اقتصادى از ابتدایى‏ترین اقدامات جهت غلبه بر این پیروزى بزرگ بود. امت مسلمان ایران از تاریخ 13 آبان 1358 که روز تسخیر جاسوس خانه امریکا بود در گرماگرم یک جریان حادّ ضد امریکایى قرار گرفته بود.
    البته مردم، مخصوصاً دانشجویان چنین مبارزه پرشور و خط مبارزاتى پیگیر را از رهبر انقلاب که امریکا را به بن‏ بست کشانده بود، فرا گرفته بودند و تسخیر آن لانه جاسوسى محصول حملات بى‏امان امام خمینى علیه امریکا بود. ایشان در یک سخنرانى تلویزیونى فرمودند: «چرا جوانان و طلاّب ما ساکت نشسته ‏اند و علیه امریکا و توطئه‏ هاى او نمى‏شورند» دو سه روزى از این بیانات نگذشته بود که لانه جاسوسى در تهران فتح گردید. شکست کوشش‏ هاى دیپلماتیک و طرح‏هاى بسیار مزدورانه امریکا براى آزادسازى گروگان‏ها از اهم زمینه‏ هایى بود که موجبات این تهاجم را فراهم ساخت.
    3- گروهک‏هاى چپ و راست داخلى که همیشه کورکورانه دستورات اربابان خود را عملى مى‏ساختند، این بار نیز به خاطر حفظ سنگر دانشگاه و مخالفت با تعطیلى دانشگاه‏ها و مبارزه با اصل انقلاب فرهنگى به شیوه انقلاب اسلامى به جنگ و جدال، خونریزى، هیاهو و سنگربندى مشغول گشته و آن چنان ماهرانه جوّ را آماده ساختند که گویى این بخش نیز جزیى از طرح کلّى تجاوز نظامى بوده است.
    4- در همین ایام بود که رژیم حاکم به عراق به آتش افروزى‏هاى مرزى خویش دامن زد و در مناطق غربى نیز احزاب سیاسى به بلوا و آشوب علیه نظام اسلامى دست زدند. این تشنج‏ها از آن جا که از یک منبع فرمان مى‏گرفت به گونه‏ اى وسیع و گسترده جلوه نمود تا این که با اعزام نیروهاى سپاه و ارتش به سوى این نواحى مسئله به شکل درگیرى درآمد و نقل و انتقال قواى نظامى از مرکز به سمت غرب کشور، غیر از کنترل ضد انقلاب داخلى نتایج ناگوارى داشت، زیرا تمرکز نیروها در آن زمان در یک منطقه، به فراموش سپردن دشمن خارجى و باز گذاشتن دست او براى تجاوز تلقى مى‏گردید. هم چنین به دلیل این گونه مسایل در زمان تهاجم نظامى هیچ کدام از لوازم دفاعى و مخابراتى مهم در حومه مرکزى ایران استقرار نداشته است.

     


    نظرات شما ()

    <      1   2      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ