سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند : خدا چگونه حساب مردم را مى‏رسد با بسیار بودن آنان ؟ فرمود : ] چنانکه روزى شان مى‏دهد با فراوان بودنشان . [ پرسیدند : چگونه حسابشان را مى‏رسد و او را نمى‏بینند ؟ فرمود : ] چنانکه روزى‏شان مى‏دهد و او را نمى‏بینند . [نهج البلاغه]
پرسش مهر8
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 79615
بازدید امروز : 119
بازدید دیروز : 3
..... درباره خودم ......
پرسش مهر8


...... لوگوی خودم ......
پرسش مهر8
.... پیوندهای روزانه....
پرسش مهر8 [83]
پرسش مهر8 [86]
اتحاد ملی [23]
پرسش مهر8 [52]
کدآهنگ [88]
[آرشیو(5)]


... فهرست موضوعی یادداشت ها...
طبس نگین کویر[16] .
........ بایگانی.......
تقسیمات کشوری
آداب ورسوم
سیمای طبیعی شهر طبس
شکست آمریکا
زمستان 1386

......حضور و غیاب ......
یــــاهـو
...... دوستان من ......
فاطمه عزیزم
مهری عزیزم
مهساجون

...... لوگوی دوستان من ......


....... اشتراک.......
 
......آوای آشنا......


جستجو




  • توطئه نافرجام

  • نویسنده : :: 86/12/17:: 10:58 صبح

     

    شرح توطئه نافرجام

    در شامگاه چهارم اردیبهشت 1359 ه.ش هفت فروند هواپیماى غول پیکر نظامى 130 - C و هشت فروند بال گرد نظامى مجهز امریکایى مرزهاى هواى جنوبى ایران را بدون کوچک‏ترین مقاومتى پشت سر گذاشته و وارد حریم هوایى جمهورى اسلامى ایران مى‏گردند. یکى از پاسگاه‏هاى مرزى عبور آنها را گزارش مى‏دهد، امّا به دلایلى نامعلوم به آن گزارش ترتیب اثر داده نمى‏شود.
    هواپیماها و بال گردها پس از طى مسافتى بیش از هزار کیلومتر در حریم هوایى ایران بدون برخورد با هیچ گونه مانعى جهت سوخت‏گیرى و احتمالاً براى هماهنگى شروع عملیات در یک فرودگاه متروکه - که در جنگ جهانى دوم در نزدیک رباط خان طبس توسط قواى متفقین ساخته شده بود - فرود مى‏آیند. توطئه گران مجهز به تمامى تجهیزات نظامى و حتى تانک، موتور سیکلت‏هاى پرقدرت سریع و سنگین (تریل) اتومبیل جیپ و سلاح‏هاى مختلف بودند. زمان فرود اندکى قبل از نیمه شب چهارم اردیبهشت بود.
    یک اتوبوس مسافربرى از کوره راه نزدیک عبور مى‏کند. با پنتاگون تماس گرفته شد که چه تصمیمى در مورد چهل سرنشین اتوبوس بگیرند، دستور داده شد که تمامى مسافران را بازداشت نموده و درون یک هواپیماى 130 -
    C قرار داده و به طور موقت آنان را از ایران خارج سازند. یکى از ایرانیان گفت: آنها به ما گفتند که دوباره بر اتوبوس سوار مى‏شویم، یک امریکایى اتوبوس ما را به نزدیک هواپیمایى راند. او به ما گفت: پیاده شویم و سوار هواپیما گردیم. حساس‏ترین لحظات مأموریت فرا مى‏رسید. یکى از مسافران ایرانى گفت: ما در حال سوار شدن به داخل هواپیما بودیم که ناگهان مشاهده کردیم یکى از هواپیماها آتش گرفت. حقیقت مطلب این بود که یکى از بال گردها در زمین از هواپیماى 130 C-بنزین‏گیرى کرده بود، از زمین بلند شد تا بال گرد دیگرى جهت سوخت‏گیرى آماده شود، اما در این لحظه خلبان، بال‏گرد RH-S3D را به سرعت به سوى جلو راند. در این لحظه پروانه آن با بدنه هواپیما برخورد نمود و در همان موقع هر دو آتش گرفتند و هشت امریکایى هلاک گردیدند.
    هم چنین قبل از آتش سوزى یک کامیون به طرف جاده مى‏آمد که راننده‏ اش پس از تیراندازى به سوى تانکر متوارى شد. ترافیک غیر منتظره در جاده‏اى کویرى و احتمال فاش شدن مأموریت، مرگ کماندوها و احتیاج فورى به رسانیدن زخمى‏ها به بیمارستان یک تصمیم بسیار دشوارى را پیش مى‏کشید که امریکایى‏ها باید هر چه زودتر صحرا را ترک کنند. زمانى باقى نمانده بود تا بدنه هواپپیما خنک شود و آنها اجساد را بیرون بکشند. در عوض نجات دهندگان باید در مرحله اول خود را از این وضع مى‏رهانیدند. پس به سوى هواپیماى 130-
    C رفتند و سوار آن شدند و پا به فرار گذاشتند. یکى از کسانى که در این مأموریت نقش داشت، با حضور جیمى کارتر در مصاحبه مطبوعاتى پس از عملیات نافرجام نجات، جزئیات چندى از این مأموریت را فاش نمود، اما وزیر دفاع امریکا - هارولد براون - سرّى‏تر برخورد مى‏نمود و کم‏تر اطلاعات مى‏داد.
    حضور کارتر در یک مصاحبه مطبوعاتى، آن هم درست چند ساعت پس از فرار امریکایى‏ها از خاک ایران با چشمانى سرخ و ورم کرده حاکى از بى‏خوابى، خشم، ترس و ناامیدى نشان دهنده این موضوع بود که مى‏خواست به عوامل خود در درون ایران بفهماند که عملیات عقیم مانده و آنان را از ادامه برنامه بازدارد.
    نکته دیگر این که پس از آن از سوى کارتر و هارولد براون اعلام گردید که اسناد طبقه بندى شده و سرّى در صحنه عملیات باقى مانده، بال گردها مورد حمله واقع شده و همراه با اسناد باقى مانده نابود گردیدند. بال‏گردها مأموریت داشتند تا کماندوها را به یک اردوگاه دومى بعد از سوخت‏گیرى در محلى که مخفى‏گاه کوهستانى نام داشت و خارج از تهران بود منتقل سازند تا از ردگیرى رادارها و نیروهاى دفاعى ایران در امان باشند. برخى از افراد نجات توسط کامیون‏هایى به محوطه سفارت امریکا در ایران (لانه جاسوسى) آورده مى‏شدند؛ هرچند که این وسایل نقلیه از کجا مى‏آمدند؟ مسئله‏ اى سرّى بود. درست در زمانى که بال گردها بر فراز لانه جاسوسى پدیدار مى‏شدند، مأموران نجات قصد ناتوان نمودن مأموران محافظ را داشتند، سپس گروگان‏ها و تیم مهاجم را به وعده گاهى که مشخص شده بود با هواپیما منتقل مى‏نمودند.
    روز جمعه پنجم اردیبهشت 1359 حدود ساعت 12 نیم روز از تهران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یزد خبرى مبنى بر وجود چند هواپیما و بال گرد امریکایى در فرودگاه متروکه حوالى طبس که مسافرین اتوبوسى را به گروگان گرفته‏اند، گزارش شد. در ساعت 3 بعد از ظهر همان روز از مرکز سپاه یزد پنج نفر به سرپرستى محمد منتظر قائم (فرمانده سپاه این ناحیه) عازم محل حادثه شدند، در حوالى محل حادثه آنان با تعدادى از پاسداران کمیته برخورد نمودند، عده‏اى از افراد ژاندارمرى نیز در منطقه حضور داشتند، اما هیچ یک به محل هواپیما و بال گرد نزدیک نشده بودند، زیرا در همان هنگام چند فانتوم در ارتفاع زیاد در حال پرواز بر فراز منطقه بودند.
    افراد ژاندارمرى منطقه به پاسداران اعزامى مى‏گویند: منطقه ناامن است و باید با مرکز تماس بگیرند. اگر فانتوم‏ها ایرانى هستند مشخص شود و مطلع گردند که منطقه را بمباران نکنند، زیرا نیروهاى ایرانى در آن جا هستند.
    اگرچه افراد ژاندارمرى محل را ترک نمودند، ولى پاسداران به بال گردها نزدیک شدند. در یک سوى جاده دو فروند و در سوى دیگر چهار فروند بال گرد قرار داشت که یکى از آنها در حال سوختن بود. از میان افراد اعزامى شهید محمد منتظر قائم و یک نفر دیگر به محل نزدیک‏تر شدند و مراقب مین گذارى احتمالى بودند تا به خودرو جیپ باقى مانده که حامل مقدارى اسلحه و مهمات بود رسیدند، آن را روشن نمودند و به کنار جاده آوردند، سپس به چند موتوسیکلت تریل که روى کیلومتر شمار آن کاملاً استتار شده بود رسیدند، در این بین متوجه توفان شنى که به آنها نزدیک مى‏شد گردیدند، از اولین بال گرد که گذشتند به وسایلى چون لباس و ماسک برخورد کرده و آنها را به کنار جاده انتقال دادند. سپس شهید محمد منتظر قائم و یکى از پاسداران با احتیاط داخل یکى از بال گردها شدند که داخل آن یک تیربار کالیبر 50 سوار شده و روى سه پایه نوار فشنگ به آن وصل شده و کاملاً آماده شلیک بود.
    در گوشه دیگر حدود 10 کیسه حاوى قطعات کالیبر 50 سوار شده، چند جعبه فشنگ کالیبر 50 تعدادى کیف مخصوص بى‏سیم صحرایى که پر از مواد منفجره آماده انفجار بود و یک کلاسور محتوى چند ورقه درجه بندى شده یافتند. هر کدام از آنها با مقدارى وسایل و اسلحه نیروى دریایى امریکا از بال گرد خارج شدند.
    در این هنگام توفان شن تمام شد و هوا کاملا صاف گردید. ناگهان سه یا چهار فانتوم از روى بال گردها عبور کردند، چرخى زده و به سوى آنها بازگشتند و با کالیبر 50 به سمت بال گردى که دستگاه رادارى در آن روشن بود شلیک کردند. در یک لحظه آن بال گرد منهدم شد و از بین رفت. فانتوم‏ها که دور شدند دو پاسدار به سرعت حدود صد متر از آنها فاصله گرفتند و روى زمین دراز کشیدند، اما فانتوم‏ها همچنان در حال پرواز بودند و به سوى دو پاسدار و دیگر نیروهاى اعزامى از سپاه یزد که داخل جیب کنار جاده بودند، تیراندازى مى‏نمودند. سرانجام در اثر انفجار یک راکت، برادر پاسدار محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى یزد به شهادت رسید و دو تن دیگر زخمى گردیدند که به طبس انتقال یافتند. پیکر مطهر شهید منتظر قائم شب هنگام بر شن‏هاى کویر آمیخته با خون خویش باقى مى‏ماند و صبح گاهان براى بردن اولین شهید حمله نظامى مستقیم امریکا به ایران، به سوى کویر مى‏آیند و این در حالى بود که یک دستش قطع شده و پاره ‏هاى آهن راکت در قلبش فرو نشسته و به دیدار حق شتافته بود.

     

    اهداف و مقاصد این تهاجم ناکام‏

    از سوى تمامى خبرگزارى‏هاى جهان مخابره گردید که نیروهاى کماندویى امریکایى با تجهیزات کامل نظامى براى نجات گروگان‏هاى لانه جاسوسى به سوى تهران رهسپار شدند، ولى به دلیل اشکال در برنامه در کویر ایران متوقف شده و افراد باقى مانده فرار کرده‏اند.
    اما در پس این حرکت چه قضایایى نهفته بود و آنها مى‏خواستند چه نقشه‏اى را عملى سازند؟ ساده ‏اندیشى است اگر تصور کنیم که آنان صرفاً براى نجات 52 گروگان آن همه بال گرد و هواپیما و سلاح و مهمات را به ایران انتقال داده بودند. آنان مى‏خواستند مراکز مهمى چون منزل امام خمینى، مراکز سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، مدرسه فیضیه، مقر ریاست جمهورى، نخست وزیرى، ستاد کمیته مرکزى، انبارهاى مهمات ارتش را بمباران کنند. هم چنین شخصیت‏هاى مهم مملکتى را از بین برده ویک حکومت سوسیال دموکرات به سبک امریکایى و به ریاست شاهپور بختیار به روى کار آورند.
    آنچه امام خمینى
    (قدس سره)
    پس از شکست حمله نظامى امریکا بیان فرمود، هم جواب این هدف واقعى امریکا و هم پاسخى براى مطالب ادعایى مبنى بر نجات گروگان‏هاست:
    «کارتر گمان مى‏کند با دست زدن به این مانورهاى احمقانه، مى‏تواند ملت ایران را که براى آزادى و استقلال خویش و براى اسلام عزیز از هیچ فداکارى روگردان نیستند، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند، کارتر باز احساس کرده با چه ملتى روبه روست و با چه مکتبى بازى مى‏کند. ملت ما ملت خون و مکتب ما [مکتب‏] جهاد است. کارتر باید بداند که اگر این گروه به مرکز جاسوسى امریکا در تهران حمله کرده بودند اکنون هیچ یک از آنها و از پنجاه نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسى چیزى نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمین جهان در این امر بى‏تفاوت نیستند.»
    از آن جا که هدف امریکا نابودى انقلاب را به همراه داشت، نیروهاى انقلاب و به ویژه امّت مؤمن و مسلمان که به پیروى از رهبر خویش معابر و خیابان‏ها را از شعار و فریاد مرگ بر امریکا پر کرده بودند، بغض خود را علیه امریکا افزودند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى که مدام مورد غضب و بغض امریکا بوده و در همین توطئه یکى از بهترین نیروهاى خود را از دست داده بود علیه امریکا و عمّال داخلى موضع سخت گرفت و هنوز چندى نگذشته بود که با شرکت فعّال در کشف کودتاى استکبارى و دست‏گیرى عوامل داخلى ثابت کرد که چگونه در مقابل ابرقدرت‏ها ثابت و استوار ایستاده است. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که در آن زمان به درستى نمادى از مبارزات ضد استکبارى امت ایران شناخته مى‏شدند و قبل از آن بارها مورد تخطئه مخالفین اشغال لانه جاسوسى قرار گرفته بودند بار دیگر در سطح جامعه اسلامى و انقلابى مطرح شدند و همین امر به شدت گرفتن جوّ ضدامپریالیستى موجود در ایران فزونى داد. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، گروگان‏ها را به محل‏هاى متعدد در سراسر ایران انتقال داده و شور ضد امریکایى را به تمامى نقاط کشور سرایت دادند. به این ترتیب سیاست‏هاى امریکا در ایران به سختى شکست خورد.
    از سوى دیگر این مانور امریکا موجب منسجم‏تر شدن صفوف امت انقلابى و مسلمان ایران علیه خود او گردید و یک بار دیگر خشم فزاینده ملت ایران علیه استکبار افزایش یافت. از جهت دیگر امریکا براى تبلیغات رنگارنگ خود هیچ محملى نیافت و این از بزرگ‏ترین خسارت هایى بود که این حمله نظامى نصیب امریکا کرد. از جانب دیگر امریکا با دست زدن به این توطئه نافرجام، خود را بیش از گذشته در ایران اسلامى به عنوان استعمارگرى خونخوار و کینه توز مطرح کرد. هم چنین گروهک‏هاى مخالف جمهورى اسلامى که تا آن زمان خود را ضد امپریالیست مى‏خواندند و هم مقابله و مبارزه جمهورى اسلامى با امریکا را یک حرکت ظاهرى مى‏خواندند، بر اثر یورش نافرجام مذکور، تمامى رشته‏ هاى خود را پنبه یافتند و تمامى تحلیل‏ها و تفسیرهاى خود را مبنى بر این که ضد امریکایى بودن ایران یک نمایش است بر باد رفته دیدند. از این رو به یک ورشکستگى سیاسى تمام و بى‏آبرویى مفرط دچار شدند. ستون پنجم نیز افشا گردید و اقدامات هم زمان گروهک‏ها و نیز موضع‏گیرى‏هاى آنان پس از شکست طبس ماهیت امریکایى آنان را آشکارتر ساخت.
    شکست عملیات در صحراى طبس براى دولتمردان امریکایى به طور اخص و مردم جهان به طور اعم بسیار شگفت‏ آور و غیر منتظره و برخلاف مسایل علمى و تکنیکى جلوه‏ گر شد، زیرا دولت تجاوزگر امریکا:
    1 - در خصوص چنین مأموریتى متجاوز از پنج ماه تمام در صحراى آریزونا - جایى که تقریباً داراى شرایط کویر ایران است - تعلیمات پیچیده و فشرده‏اى را به کماندوهاى مخصوص خویش داده بود.
    2 - از پیچیده‏ترین تعلیمات و تکنیک‏هاى نظامى، اعم از تسلیحات دفاعى تا صنایع مدرن استفاده گردیده بود، زیرا بال گردهاى
    RH-S3D
    سیکورسکى از بهترین نوع بال گردهاى مخصوص عملیات نجات در نظر گرفته شده بودند و قبلاً کارآیى بسیار خوب و درخشانى از خود نشان داده بودند.
    3 - براساس گفته‏هاى مقامات رسمى پنتاگون، بودجه هنگفتى جهت این عملیات در نظر گرفته بودند.
    4 - تمامى گروه‏ها و احتمالاً کسانى که در عملیات نجات موفقیت ‏آمیز شرکت داشتند نقش مؤثرى در هماهنگى و سازماندهى این طرح عهده ‏دار بودند.
    5 - به کمک سازمان هواشناسى امریکا وضع جوّى ایران به خصوص منطقه فرود در صحراى طبس کاملاً مورد پیش بینى علمى واقع شده بود. به علت این که آن شب، مهتابى بود و احتمال وقوع طوفان معمولاً در این مواقع بعید به نظر مى‏رسید، ورود هر نوع جبهه هواى غیر مطلوب شگفت‏ آور است.

    این جاست که فرمایش قرآن کریم دقیقاً تحقق عینى پیدا مى‏کند، آن جا که خداوند مى‏فرماید:
    «لاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَةٌ»
    سوره رعد، آیه ‏37
    ؛  آنان که کفر ورزیدند به آنچه با دست‏هاى خود ساخته‏ اند سرکوبى سختى پیوسته بر آنها خواهد رسید.
    پس از این اعجاز خداوندى آن چه برجاى ماند چیزى جز پیکره سوخته و سرافکندگى و اقرار شرم آلود به شکستى بزرگ از طرف دشمن و ایجاد اتحاد و حاکمیت توحید در بین امت اسلام و اعلام خدا صاحبى این ملت نبود. دشمن کوشید تا با ایجاد جوّ روانى حقیقت از دست رفته را باز یابد، ولى مؤثر واقع نشد و به لطف خداوند، مردم، پایدارتر و هوشیارتر شدند.

    بررسى‏هایى در خصوص زمینه‏ هاى تجاوز

    اول - در روز 19 فروردین جیمى کارتر رئیس جمهور اسبق امریکا بر صفحه تلویزیون ظاهر گردید و اعلام نمود که امریکا با ایران قطع رابطه کرده است. هم چنین اعلام نمود که به دیپلمات‏هاى ایرانى مقیم امریکا یک مهلت 24 ساعته داده شده است تا خاک امریکا را ترک کنند.
    در این خصوص امام خمینى فرمود: اگر تنها یک کارى را کارتر به نفع محرومان کرده باشد، همین قطع رابطه است.
    لذا قطع شدن رابطه ایران با شیطان بزرگ مورد بحث محافل مختلف قرار گرفت و هر یک به مقتضاى منافع خود تحلیل‏ هاى گوناگونى ارائه کردند، اما واکنش رسمى نظام اسلامى ایران در چند جمله مختصر رهبر انقلاب خلاصه گردید که فرمود: ملت شریف ایران! خبر قطع رابطه بین امریکا و ایران را دریافت کردم. رابطه بین یک ملت به پا خاسته براى رهایى خود از چنگال چپاول گران بین المللى با یک چپاول گر عالم‏خوار همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاول گر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک مى‏گیریم، چون که این قطع رابطه دلیلى بر قطع امید دولت امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران اگر این طلیعه پیروزى نهایى را که ابرقدرت سفاکى را وادار به قطع رابطه یعنى خاتمه دادن به چپاول گرى کرده، اگر جشن بگیرد حق دارد.
    صحیفه نور، ج ‏7، ص ‏170.

    در واقع قطع رابطه و قطع امید در پى موضع‏گیرى‏هاى مداوم رهبر انقلاب اسلامى صورت گرفت، و امریکا ناگزیر به انجام آن شد، در پیام امام خمینى (ره) به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامى در سال 1359 ه.ش آمده است:
    شیطان بزرگ براى رسیدن به چند سال سند جنایت به هر وسیله ممکن دستاویز به هر نقشه شیطانى متشبث مى‏شود. او گاهى با اشغال نظامى و پیاده کردن چتربازان در لانه جاسوسى و گاهى با محاصره اقتصادى و منزوى کردن، کشور ما را تهدید مى‏کرد و از آن نتیجه نگرفت و اکنون به یک نقشه سیاسى دست زده است.
    امام با این اندیشه که رابطه با امریکا را مى‏خواهیم چه کنیم، قطع ارتباط با استکبار را به فال نیک گرفت و امریکاى مستأصل پس از 16 روز صدق گفته امام را با عمل خود ثابت کرد و با تجهیزات نظامى به عنوان نجات گروگان‏ها به ایران هجوم آورد که در کویر ایران دچار خشم و توفان گردید.
    2 - با اشغال لانه جاسوسى از سوى دانشجویان مسلمان پیرو خط امام - که در حقیقت انقلاب دومى به وقوع پیوست - توطئه‏ هاى مزورانه امریکا در نفوذ، رسوخ و مسخ انقلاب اسلامى به شکست منجر شد. دست‏هاى خیانت بار همساز با شیطان بزرگ نیز در این ماجرا افشا گردید. لذا تهدیدات نظامى و اقتصادى از ابتدایى‏ترین اقدامات جهت غلبه بر این پیروزى بزرگ بود. امت مسلمان ایران از تاریخ 13 آبان 1358 که روز تسخیر جاسوس خانه امریکا بود در گرماگرم یک جریان حادّ ضد امریکایى قرار گرفته بود.
    البته مردم، مخصوصاً دانشجویان چنین مبارزه پرشور و خط مبارزاتى پیگیر را از رهبر انقلاب که امریکا را به بن‏ بست کشانده بود، فرا گرفته بودند و تسخیر آن لانه جاسوسى محصول حملات بى‏امان امام خمینى علیه امریکا بود. ایشان در یک سخنرانى تلویزیونى فرمودند: «چرا جوانان و طلاّب ما ساکت نشسته ‏اند و علیه امریکا و توطئه‏ هاى او نمى‏شورند» دو سه روزى از این بیانات نگذشته بود که لانه جاسوسى در تهران فتح گردید. شکست کوشش‏ هاى دیپلماتیک و طرح‏هاى بسیار مزدورانه امریکا براى آزادسازى گروگان‏ها از اهم زمینه‏ هایى بود که موجبات این تهاجم را فراهم ساخت.
    3- گروهک‏هاى چپ و راست داخلى که همیشه کورکورانه دستورات اربابان خود را عملى مى‏ساختند، این بار نیز به خاطر حفظ سنگر دانشگاه و مخالفت با تعطیلى دانشگاه‏ها و مبارزه با اصل انقلاب فرهنگى به شیوه انقلاب اسلامى به جنگ و جدال، خونریزى، هیاهو و سنگربندى مشغول گشته و آن چنان ماهرانه جوّ را آماده ساختند که گویى این بخش نیز جزیى از طرح کلّى تجاوز نظامى بوده است.
    4- در همین ایام بود که رژیم حاکم به عراق به آتش افروزى‏هاى مرزى خویش دامن زد و در مناطق غربى نیز احزاب سیاسى به بلوا و آشوب علیه نظام اسلامى دست زدند. این تشنج‏ها از آن جا که از یک منبع فرمان مى‏گرفت به گونه‏ اى وسیع و گسترده جلوه نمود تا این که با اعزام نیروهاى سپاه و ارتش به سوى این نواحى مسئله به شکل درگیرى درآمد و نقل و انتقال قواى نظامى از مرکز به سمت غرب کشور، غیر از کنترل ضد انقلاب داخلى نتایج ناگوارى داشت، زیرا تمرکز نیروها در آن زمان در یک منطقه، به فراموش سپردن دشمن خارجى و باز گذاشتن دست او براى تجاوز تلقى مى‏گردید. هم چنین به دلیل این گونه مسایل در زمان تهاجم نظامى هیچ کدام از لوازم دفاعى و مخابراتى مهم در حومه مرکزى ایران استقرار نداشته است.

     


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ